..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..
..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..

..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..

منابع طبیعی-بیابان زدایی-محیط زیست

خانه هایشان را ویران می کنیم تا بمیرند

تصویر بالا : یوزپلنگ ایرانی برای زنده ماندنش و گریز از دست ما ، سر به کوههای خشک و کویرها و بیابانهای ایران گذاشته

است . با اینحال هر کجا که می رود او را می یابند و می کشند . تصور می شود کمتر از پانزده یوزپلنگ دیگر را زنده باقی گذاشته ایم . تمام آمارهایی که تعدادی  بیشتر از این را نشان می دهند دروغ هستند

——————-

لابد شنیده اید که می گویند نسل فلان جانور منقرض شده است . یا اینکه می گویند تعداد فلان پرنده آنقدر کم شده است که نسلش در معرض انقراض قرار گرفته است؟ معنی چنین جملات تاسف باری این است که ما انسانها یا آنقدر آنها را کشته ایم که دیگر از آن جانوران و پرندگان زیبا دیگر کسی زنده باقی نمانده است یا آنکه بلایی برسرشان آورده ایم که دیگر ادامهء حیات و زندگی برایشان امکان پذیر نیست . دربارهء شکارهای بی رحمانه و قتل عام های جانوران بسیار شنیده ایم اما کمتر کسی به علت دوم اشاره می کند . آن جنایتی که جرمش کمتر از شکار و کشتن جانوران نیست ” از بین بردن محل زیست ” آنهاست

تصویر بالا : حکومت ما درختهای بلوط را قطع می کند و به زیر آب می برد تا سد بسازد . سنجابها که جایی برای زندگی

 ندارند ، آواره و گرسنه میشود . بعد ما مردم ایران آنهایی که زنده مانده اند را می گیریم و می فروشیم و می خریم و در قفس می کنیم . ما از شکنجه و حبس کردن و کشتن جانوران بی پناه و بی گناه لذت می بریم

———————-

زیستگاه جانوران یعنی چه؟

یک جانور – چه حیوان ، چه پرنده ، چه ماهی و چه هر نوع دیگر – در محیطی زندگی می کند که شامل همهء عناصر و ابزار و عوامل و امکانات لازم برای ادامهء حیاتش هست . گاهی این محیط زندگی بسیار کوچک است و آن جانور بنا به اندازه و جثه و نیازی که در این دنیا دارد خودش و فرزندانش را در آن جای می دهد و غذای اندکی هم پیدا می کند و در آن زندگی اش را ادامه می دهد . یک خرگوش می تواند همهء زندگی اش در یک لانهء کوچک و چند بوته و علفزاری اندک خلاصه شود . از آنسو ، پرنده ای مانند لک لک ممکن است برای دسترسی به غذا و دور شدن از فصل سرما و یخبندان ، هزاران کیلومتر را مهاجرت کند و فرزندش را در سرزمینی دور به دنیا بیاورد و با تغییر فصل ، برای یافتن غذا به قاره ای دیگر و سرزمینی دورتر بازگردد . اما همهء جانوران قادر به گریز از دست مرگ و مهاجرت به سرزمین های امن و دور نیستند . اگر ما انسانها به محل زندگی جانوران حمله کنیم ، یا منبع تغذیه و غذاهایش را از بین ببریم ، آنها دیگر جایی برای زندگی کردن وغذایی برای خوردن ندارند . وقتی جانوری احساس کند دیگر نمی تواند در نقطه ای به زندگی اش ادامه بدهد یا آنکه دیگرغذای برای خوردن پیدا نکند ، سعی می کند به محل دیگری برود و با محیطی جدید که یافته است خود بگیرد و حتی به خوردن غذاهایی جدید عادت کند تا بتواند زنده بماند .  وقتی که ما درختان جنگل را قطع می کنیم و دشتهای خرم و سرسبز را تبدیل به شهر و شهرک و ویلا می کنیم ، وقتی که ما در میان دشتی آرام و سرزنده جاده می کشیم ، وقتی در کوهساران سد می زنیم و رودخانه ها را خفه می کنیم و کوهپایه ها و درهای ساکت و امن و آرام را زیر آب می بریم ، وقتی که دریاچه و سواحل دریاها را جولانگاه هیولای صنعت و تردد ماشین آلات می کنیم ، جانوران بی پناه شده برای زنده ماندن خود و فرزندانشان دیگر چاره ای جز کوچ و رفتن به جایی دورتر از ما انسانها و ماشین ها ندارند . برای مثال ، یوزپلنگهای ایران برای نجات از دست بی رحمی های ما آوارهء دشتها و کویرهای خشک و سوزان شده اند . سنجاب های ما که درختان بلوطشان را برای سدسازی های غیر علمی و زیانبار یا جاده سازی های غیرضروری و ضد محیط زیست از بین برده ایم آوارهء کوههای خشک و سوزان شده اند . ماهی های و دلفین های سواحل جنوبی مان برای در امان ماندن از سیلاب پسمانده های صنعتی و سمومی که صنایع نفتی و پتروشیمی مان به خلیج فارس می ریزند ، به سمت آبهای عمیقتر و تهی تر رفته اند . پرندگان مهاجری که هر ساله به کشور ما می آمدند دیگر جایی برای زندگی کردن در ایران برایشان باقی نمانده است و به سرزمین هایی دورتر کوچ می کنند . این آخرین راهی هست که جانوران برای ادامهء حیات و زندگی کردن برایشان باقی مانده است

تصویر بالا : پلنگ ایرانی دیگر جایی برای زندگی کردن ندارد . او به هر کجا که می گریزد باز به دست مردم ما کشته

 میشود . در کشور ما تنها کمتر از بیست پلنگ ایرانی زنده مانده اند و همهء آمارهایی که تعدای بیشتر از این را نشان می دهند دروغ هستند

————————

تنها بخش بسیار بسیار کوچکی از طبیعت ایران به عنوان “مناطق حفاظت شده” باقی مانده اند . معنی این حرف آن است که تقریبا” دیگر هیچ کجای ایران برای جانوران امن و آرام نیست و کسی از آنها و محل زندگی شان و فرزندانشان حفاظتی نمی کند . در میان جوامع مترقی ، مردم محبت کردن و حس دوست داشتن را با طبیعت و جانوران آغاز می کنند و از همان کودکی مهر و محبت جانوران و محیط زیست را به دل می گیرند . نمونه و مصادیق این فرهنگ را می توان در کتابهای قصه ، نقاشی ها ، فیلمها و کارتونهایی که برای کودکانشان می سازند دید . اما در فرهنگ ما جانوران را نه به شکل دوستانی معصوم و زیبا بلکه به عنوان غذاهایی متحرک تلقی می کنند . ما هنوز هم حیوانات را به دو دستهء “حلال گوشت و حرام گوشت” تقسیم بندی می کنیم و یک آهو را به عنوان جانوری مناسب کباب شدن و یک اردک را بهترین مادهء لازم برای تهیهء فسنجان می بینیم . ما درختان و جنگل هایمان را به شکل چوب و دشتهای سرسبزمان را به عنوان زمینی مناسب برای ساختن ویلا و آپارتمان می بینیم و کلا” طبیعت را غنیمتی می دانیم که به چنگمان افتاده است و باید تا آنجا که می توانیم غارتش کنیم

تصویر بالا : پرندگان ایران دیگر در آسمانها و تالابهای ما هم  امان و پناهی ندارند . سدسازها ، جاده سازها ، شهرک سازها

و صنعت سازها زیست گاههای طبیعی آنها را خشکانده و ویران

کرده اند . خود این جانوران بی پناه نیز به هر سویی که می گریزند باز توسط ما به دام افتاده و سر بریده میشوند و یا آنکه در حین عبور از آسمان با گلوله هایمان هدف قرار گرفته و کشته میشوند

————————-

با یک چنین دیدگاهی و با یک چنین فرهنگی که ما داریم ، در طبیعتمان و محیط زیست طبیعی مان دیگر جایی برای جانوران باقی نمی گذاریم . ما تا جایی که توانستیم حیوانات و پرندگان بی پناه ایران را کشتیم و شکار کردیم و آنقدر این جنایت را ادامه دادیم تا از بسیاری از آنها حتی یکی را زنده باقی نگذاشتیم و نسلشان را منقرض کردیم . در موج حمله و هجوم جدیدی که راه انداخته ایم اینبار محل زیست و زندگی آنها را هدف گرفته ایم . روندی که به عنوان توسعهء صنعتی و کشاورزی ، عمران و گسترش تولیدی ، جاده سازی ، سدسازی ، لوله کشی ، شهرک سازی ، چوب بری ، ماهی گیری نوین و امثال اینها در پیش گرفته شده اند . در این شیوه ، تنها چیزی که بهایی و ارزشی ندارد محیط زیست است . با ویران کردن محیط زیست و طبیعت زیبا و خدادادی ایران ، حیات وحش و جانوران ایران روز به روز و بیشتر از گذشته بی پناه ، سرگردان ، گرسنه ، وحشت زده و آواره می شوند . سازمان ملل متحد سال جاری میلادی را سال حمایت از انواع گونه های جانوری اعلام کرده است . در این سال آنچه که در کشور ما گرامی داشته نشد و کسی به آن نپرداخت همین حق حیات و زندگی جانوران بود . در سراسر ایران همه با هم به جان محیط زیست افتاده اند . با ویران کردن طبیعت ، ما عملا” زیست گاه و محل زندگی و منابع آب و تغذیه و خانه های جانوران و پرندگان مان را ویران می کنیم تا بمیرند

تصویر بالا : این سیاهگوش ایرانی چندین سال است که در قفسی کوچک و در پارک پردیسان تهران زندانی شده است .

 زیستگاه طبیعی جانوران ایران را با حمله به طبیعت و ساختن سد و جاده و شهرک و کارخانه ویران کرده ایم . وقتی هم که این جانوران بی پناه را در حال گریز می بینیم ، گرفتارشان می کنیم و می کشیم و یا اینکه مانند این سیاهگوش ماده در قفس می اندازیم تا بتدریج و در اسارت  بمیرد . کسی به فکر جانوران  بی زبان و بی پناه ایران نیست

آخرین خبر

مسئولین پروژهء حفاظت از یوزپلنگ آسیایی ، آخرین تعداد وجود یوزپلنگ در زیست گاه های پنج گانه این جانور در ایران را ۷ یوزپلنگ بالغ و ۱۲ توله یوزپلنگ دانستند . البته این مسئولین محترم به جای کلمهء ” یوزپلنگ بالغ ” از واژهء “خانواده یوزپلنگ ” استفاده کرده اند تا در ذهن مخاطبین خود تعداد این جانوران را انبوه و بیشتر از آنچه که هست نشان دهند . بهرحال ، با همین آمارهای اعلام شده نیز تعداد یوزپلنگهای ایران زیر بیست قلاده باقی می مانند . بنده همچنان معتقد هستم ادعای وجود نوزده قلاده یوزپلنگ در ایران دروغ است و میزان واقعی بسیار کمتر از این تعداد است . دیگر اینکه مسئولین پروژهء حفاظت یوزپلنگ ایران بجای تاسف ، با شادی و خوشحالی گفته اند که یک یوزپلنگ در طول سال صدها هکتار را برای زنده ماندنش درنوردیده است تا زنده بماند . این آقایان محترم وجود – به ادعای خودشان - نوزده یوزپلنگ بالغ و توله هایشان در کشورمان و فرار و آوارگی و بی پناهی این جانوران بیچاره و طی طریق کردن صدها هکتاری شان در سال برای گریز از دست ما مردم ایران را نشاندهندهء وفور و پویایی آن یوزپلنگهای نگون بخت دانسته اند .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد