..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..
..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..

..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..

منابع طبیعی-بیابان زدایی-محیط زیست

بررسی سیر تحولات و تغییرات درآمایش سرزمین

تغییر و تحول آمایش سرزمین به بررسی موارد زیر نیازمند است.

·        معانی و مفاهیم و تلقی های آمایش سرزمین

·        وظایف و شمول آمایش سرزمین

·        جایگاه آمایش سرزمین در نظام تصمیم گیری

·        جایگاه آمایش سرزمین در نظام تشکیلاتی


معانی و مفاهیم و تلقی های آمایش سرزمین

الف- تعریف ستیران در دهه ۵۰

"بهره وری از سرزمین"

مفهوم عملیاتی این تعریف شناسایی قابلیت ها و امکانات سرزمین بوده است وگزینه های استفاده از آنها را طرح و بررسی می کند. به عبارتی با ادبیات مرسوم آمایش، "فعالیت یابی" محور اصلی در این تلقی برای بهره وری از سرزمین می باشد وهمچنین مقولات مربوط به جمعیت  جنبه حاشیه ای دا شته و کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

ب- تعریف دفتر برنامه ریزی منطقه ای در دهه ۶۰

تنظیم رابطه بین انسان و فعالیت های انسان در فضا به منظور بهره برداری بهینه از قابلیتها و امکانات بر اساس ارزشهای اقتصادی است.مفاهیم عملیاتی این طرز تلقی ناظر بر مقولاتی مثل فعالیت یابی برای مکانها،مکان یابی برای فعالیتها،تناسب بین مقیاس جمعیت و ظرفیت توسعه پذیری در هر منطقه،الگوی سازماندهی فضا،الگوی اسکان جمعیت و مدیریت سازمان فضایی توسعه بوده است.

ج- تعریف دفتر آمایش و برنامه ریزی منطقه ای د ر دهه

۷۰

"مهندسی ترتیبات بهره وری بهینه از ظرفیت های اجتماعی"

این تلقی ازآمایش سرزمین ترکیبی از تلقی های قبلی می باشد و کاملترین معنی را در بردارد. و این تلقی ناظر بر دو امر هندسه وجغرافیا،سازمان فضایی را در ارتباط با ظرفیت های اجتماعی می بیند.در مقایسه با تعریف اول ظرفیت های اجتماعی را وسیعتر و جامع تر از سرزمین می بیند.درک بهتری ازسرزمین را به مثابه ظرف را تلقی می کند که درآن عنصر قابلیتهای منابع طبیعی و برجسته است اما ظرف های اجتماعی مفهوم وسیعتری از ترکیب اقتصاد،اجتماع و فرهنگ را بدست می دهد که در معنای عملیاتی آن پیشرفته تر از مفاهیم قبلی است. دراین تعریف فضا و انسان و فعالیت هایش درحالت تجریدی ملحوظ شده اند در این تعریف در حالت کلان و عام تر، اقتصاد به معنی مادی ظرفیت های اجتماعی است و فرهنگ بخش معنوی آن  ومفهوم سرزمین به یک تلقی انسانی تر،فرهنگی تر و اجتماعی ارتقا یافته و هندسه ترتیبات ،ناظر بر مقولات جمعیتی ونظام اسکان، می باشد که اگر ،ترتیبات بهره وری بهینه رادر تقابل بین سه مقوله انسان ،فضا و فعالیت بدانیم به نسبت تعاریف دیگر عام تر ولی تخصصی تر است.

 

وظایف و شمول آمایش سرزمین

وظائف آمایش در دهه ۵۰

د ر این تلقی وظائف آمایش سرزمین عمدتا شناسایی قابلیتها و امکانات و طراحی گزینه های امکان پذیر،برای بهره برداری از آنها و انتخاب گزینه مناسب می باشد.

وظائف آمایش در دهه ۶۰

در این تلقی وظائف آمایش سرزمین با تاکید بر تناسب بین جمعیت و ظرفیت توسعه پذیری در هر مکان و حفاظت از محیط زیست می باشد. در این تعریف آمایش سرزمین تصویر درازمدت مرحله توسعه یافتگی سرزمین را برای هدایت روند سازماندهی فضایی توسعه ارائه می نماید.

وظائف آمایش در دهه ۷۰

در این تلقی فراتر از سرزمین، مقولات اجتماعی (فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی) اهمیت بیشتری می یابد و وظائف آمایش سرزمین ارائه دیدگاه درازمدت و برنامه توسعه با سازگاری های لازم بین ابعاد اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی،محیطی- فضایی می باشد.

جمع بندی: همانطوریکه در بخش قبلی اشاره شد هر یک از تلقی های سه گانه از آمایش، یک معنای عملیاتی را به دنبال دارد. از کنار هم قرار دادن این تعاریف،وظائف و شمول آمایش سرزمین به شرح زیر می باشد:

·        به عنوان مرجع تنظیم دیدگاه دراز مدت توسعه

·        ارائه استراتژیهای توسعه اقتصادی،اجتماعی-فرهنگی،فضایی محیطی

·        مکان یابی برای فعالیت های مشخص

·        فعالیت یابی برای مکان های مشخص

·        ارائه استراتزی کلی توزیع جمعیت و فعالیت در سرزمین

·        ارائه الگوی توسعه فضایی- الگوی اسکان جمعیت

·        ارائه نظام مدیریت سرزمین

·        حفاظت از محیط زیست

و همه این وظائف اجزا و مولفه های مقوله سازماندهی و مدیریت فضایی توسعه می باشند.

 

جایگاه آمایش در نظام تصمیم گیری 

در دهه ۵۰

 آمایش سرزمین در آن دوران دارای جامعیت و خصلت بین بخشی بوده است و به عنوان سندراهنماوبالادست بخشهای مختلف مورد توجه قرار داشته است وارائه گر یک برنامه توسعه ملی با دید درازمدت بین بخشی ،بین منطقه ای بوده است.

در دهه ۶۰

   در مصوبه برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مقوله آمایش بعنوان بخشی از برنامه میان مدت پنج ساله مطرح شدکه در همان زمان معتقدین به دیدگاه آمایش، زیر دست قرار گرفتن یک دیدگاه جامع، کلان و دراز مدت را بعنوان زیرمجموعه برنامه های میان مدت اقتصادی چه  بلحاظ مضمون و چه به لحاظ افق نگرش، غیر اصولی دانستند.

وعلیرغم طرح شدن آمایش سرزمین در برخی از مقاطع تهیه برنامه توسعه اقتصادی به لحاظ ماهیت برنامه های متعارف اقتصادی اجتماعی، فرآیندهایی از تهیه برنامه که فرصت مطرح شدن دیدگاه آمایش سرزمین و مشارکت آن را فراهم می کرد، مطرح نگردید و کماکان آمایش سرزمین از یک مشارکت جدی و نتیجه بخش محروم ماند . 

در دهه ۷۰

 درابتدای برنامه سوم توسعه، باافزایش توجه دولت به مقوله آمایش،بحثی تحت عنوان پیشبردآمایش و برنامه در کنار یکدیگر مطرح گردید. و دوره جدید کار گروه آمایش از سال ۱۳۷۷آغازشد. در این مرحله درون دستگاه تصمیم گیری تحرک بسیارزیادی به مقوله آمایش داده شد و جایگاه آمایش بیش از پیش مشخص گردید و جهت حفظ این جایگاه به عنوان یک مرجع تنظیم دیدگاه درازمدت توسعه ملی مورد توجه قرار گرفت وبه عبارت دیگر،بحث تنظیم روابط بین برنامه ریزی بخشی و منطقه ای کنار گذاشته شد وآمایش سرزمین از موضعی فراتر از ابزار هماهنگی روابط بین برنامه ریزی بخشی و منطقه ای ودرجایگاه بالاتری طرح گردید.

در دهه ۸۰، در مراحل نخستین تهیه برنامه چهارم توسعه، سند چشم انداز دراز مدت توسعه ملی تصویب شد و رویکرد آمایش سرزمین ونگرش به ابعاد منطقه ای و فضایی توسعه، نقش و اهمیت بیشتری پیدا کرد.

 در این برنامه به آمایش سرزمین به عنوان یک سند راهبردی فرادست که چهارچوب کلی و تقسیم وظایف ملی هر یک از استانهای کشور را در قالب نظریه پایه توسعه استان ترسیم می کند،اشاره شده است.

بدون تردید برنامه چهارم اقدام به طراحی و ارائه نوآوری هایی کرده است که یکی از آنها توجه به آمایش سرزمین بطور جدی می باشد. از نشانه های این توجه تصویب مصوبه ضوابط ملی آمایش سرزمین در سال ۱۳۸۳ و در واقع محور قرار گرفتن آمایش سرزمین در برنامه پنجم توسعه اقتصادی و اجتماعی فرهنگی می باشد.

جمع بندی:به طور کلی آمایش سرزمین یک برنامه ملی است زیرا جامع نگر ،کل نگر،و منتج به جغرافیا با دیدی دراز مدت و جند انضباطی می باشد وبا مرور سیر تحولات آمایش سرزمین،نکته حائز اهمیت این است که در مقولات و بحثهای آمایش سرزمین نقش آمایش وسیعتر شده و وارد مباحث تدوین دیدگاه دراز مدت نیز شده است و حتی به مباحث هویت ملی وسرمایه اجتماعی توجه کرده است وبه آنها می پردازد اما روابطش با برنامه ریزی بخشی این است که به عنوان یک سند درازمدت و فرابخشی می تواند هماهنگیهای لازم را بین بخشها ایجاد نماید و در تلقیق نهایی می تواند از نتایج بخشهای مختلف اقتصادی- اجتماعی بهره گیرد. به موازات ان رابطه ای که با برنامه ریزی اقتصادی دارد این است که برنامه ریزی اقتصادی و بخشی فاقد ابزار و مکانیسمهای لازم برای پاسخ به بسیاری از مقولات در حیطه هماهنگیها ی بین بخشی و بین منطقه ای و ....می باشند آمایش سرزمین می تواند به عنوان قسمتی از برنامه دراز مدت کشور راهنمای تهیه برنامه های میان مدت و کوتاه مدت کشور باشد. و به بهبود نظام برنامه ریزی کمک نماید.

در زمینه ارتباطش با برنامه ریزی کالبدی نیز باید متذکر شد که آمایش سرزمین به درون مایه و محتوای توسعه می پردازد و دومی به نتیجه گیریهای کالبدی و فیزیکی از آن اقدام می کند و این فرصتی را برای طراحان آمایش سرزمین پیش می آورد تا بتوانند درک بهتری از نیازهای طرح کالبدی ملی داشته باشند.ولی باید گفت که برنامه ریزی کالبدی بدون توجه به راهبردهای آمایش و راهنماییهای آن در قالب دستورات استراتژیکی و جدا ازآن  به حیات و فعالیت خود می پرداخت.وآمایش نیز بدون توجه به نتایج کالبدی به همین منوال به کارخود ادامه داده است و در هیچ مقطعی از تاریخ نظام برنامه ریزی ارتباطی بین این دو جریان  کلان برنامه ریزی و جود نداشته است.

جایگاه آمایش در نظام تشکیلاتی

تجربه ستیران دهه ۵۰

در سال ۱۳۵۱دفتری تحت عنوان ” دفتر بهره‌وری سرزمین“ یا ” تنسیق سرزمین“ بوجود آمد که بعدها با عنوان ” بوم آرایی“  به سازمان برنامه انتقال یافت و آمایش سرزمین نام گرفت وبعدها در سال ۱۳۵۳مرکزی تحت عنوان عنوان ” مطالعات و برنامه‌ریزی آمایش سرزمین“ در جوار دفتر برنامه‌ریزی منطقه‌ای ایجاد شدو این دو به صورت دو واحد مطالعاتی در رابطه تنگاتنگی با هم شروع به کار کردند .

تجربه  دفتر برنامه ریزی منطقه ای دهه ۶۰

 انجام وظیفه آمایش  سرزمین توسط سازمان برنامه و بودجه آغاز شد و در این رابطه دفتر برنامه‌ریزی  منطقه‌ای ذیل معاونت امور مناطق سازمان تشکیل گردیدو مامور انجام این مطالعات شد.

متاسفانه پس از سال ۱۳۶۸به دلیل ابهام در جایگاه تشکیلاتی طرح آمایش، مطالعات بار رکورد و توقف نسبی مواجه شدو وزارت مسکن و شهرسازی به رغم تصمیم‌گیری‌های گذشته که منجر به تعیین جایگاه منطقی انجام برنامه‌ریزی آمایش سرزمین در برنامه و بودجه شده بود همواره پس از انقلاب جایگاه این مطالعات را در تداخل با وظایف مسکن و شهرسازی اعلام کرده و تردیدهایی را در این زمینه مطرح می‌نمود از این رو  برحسب دستور رئیس جمهور رسیدگی به این مسئله در دستور کار شورای اقتصاد قرار گرفت وبررسیهای این شورا منجر به تصویب پیش‌نویس لایحه‌ای شد که جایگاه قانونی آمایش سرزمین را در سازمان برنامه وبودجه تعیین می‌نمود.

تجربه دفتر آمایش و برنامه ریزی منطقه ای دهه ۷۰

در سال ۱۳۷۱شورایعالی اداری تکلیف تقسیم کار بین سازمان بر نامه وبودجه ووزارت مسکن و شهرسازی را روشن ساخت. قراربراین شد که "سازمان بر نامه و بودجه مسئول انجام مطالعات آمایش سرزمین و وزارت مسکن و شهرسازی متصدی تهیه طرح کالبدی ملی و منطقه ای باشد".

در این دوره  انجام مطالعات آمایش سرزمین  زیر نظر معاونت اقتصادی و هماهنگی سازمان برنامه وبودجه آغاز شد.ودر ضمن انجام مطالعات با هماهنگی، و مشارکت های معاونت شهرسازی وزارت مسکن و باعث ارغام دو دیدگاه آمایش سرزمین و توسعه کالبدی گردید.

ودر سال ۱۳۸۳مرکزی به نام" مرکز آمایش و توسعه پایدار" در سازمان برنامه و بودجه.تاسیس گردیدکه  در حال حاضرمسئول انجام فعالیتهای مرتبط با آمایش سرزمین می باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد