..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..
..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..

..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..

منابع طبیعی-بیابان زدایی-محیط زیست

تعطیلی شناگاه‌های خزر به دلیل آلودگی میکروبی

روسیه به عنوان منشاء بسیاری از آلودگی‌های شیمیایی و رادیواکتیوی دریای خزر شهرت دارد. تاکنون نام جمهوری آذربایجان به دلیل آلودگی نفتی، قزاقستان بخاطر مرگ دسته جمعی فک‌ها و ترکمنستان نیز به دلیل فعالیت‌های اکتشافی نفت و گاز در رابطه با آلودگی دریای خزر مطرح شده است.

آلودگی نفتی بزرگترین تهدید زیست محیطی دریای خزر است.
آلودگی نفتی بزرگترین تهدید زیست محیطی دریای خزر است.وضعیت ایران چگونه است؟ سواحل شنی و آبهای روان خزر میلیون‌ها گردشگر را بسوی
خود می‌کشد. نصف کل جمعیت ساحل‌نشینان دریای خزر، یعنی حدود ۶ میلیون نفر، در طول ۷۰۰ کیلومتری سواحل ایران زندگی می‌کنند.

چند کارشناس در مصاحبه با دویچه وله گفتند، ایران با تالاب‌ها و رودخانه‌های آلوده به زباله، پساب و فاضلاب‌های صنعتی و خانگی در آلودگی این دریا نقشی دوچندان دارد، به‌طوری که مقامات محلی حفاظت از محیط زیست مجبور شدند برخی از شناگاه‌ها را به دلیلی آلودگی‌های میکروبی تعطیل کنند.

 استان مازندران رتبه‌ی اول را در آلودگی دریا دارد

در استان مازندران در مجموع ۱۶۳ شناگاه وجود دارد. محیط زیست این استان فقط ۳۰ شناگاه را که به لحاظ جمعیت و گردشگری حساسیت بالاتری دارند به صورت آنلاین کنترل می‌کند. میزان آلودگی میکروبی در سواحل این استان به بالاترین درجه خود رسیده و مسئولان حفاظت از محیط زیست در این استان تهدید کرده‌اند که در صورت رعایت نکردن ضوابط و استانداردهای زیست‌محیطی شناگاه‌های این استان تعطیل خواهند شد.


سال پیش دو شناگاه در بابلسر و چالوس بسته شدند. آلودگی‌ها در این منطقه در نتیجه سرازیر شدن فاضلاب‌های صنعتی، خانگی و آلودگی رودخانه‌هایی که به دریا می‌ریزند اتفاق افتاده است. مسئولان محیط زیست استان مازندران خبر دادند که شناگاه چالوس، یکی از پرطرفدارترین شناگاه‌های کشور، به دلیل آلودگی میکروبی تعطیل شده است.


نیمی از شناگاه‌های گیلان در معرض خطر آلودگی


در استان گیلان نیز از مجموع ۲۲ شناگاه، تنها ۱۰ شناگاه که گردشگران بیشتری به آنها مراجعه می‌کنند به صورت ماهانه کنترل می‌شوند. در سال گذشته میزان آلاینده‌های میکروبی در ۲ شناگاه این استان بالاتراز استانداردهای تعیین شده برای سلامت گردشگران اعلام شده بود.


شناگاه‌های آلوده در این استان عمدتا در فاصله‌ا‌ی نزدیک به مصب رودخانه‌ها قرار دارند. مسئولین زیست محیطی این استان به شناگران توصیه می‌کنند که «چون جریان آب خزر از غرب به شرق است، بهتر است شناگران از شناگاه‌هایی استفاده کنند که در غرب مصب رودخانه‌ها قرار دارند».


استان گلستان، کمترین شناگاه و کمترین آلودگی

 در استان گلستان ۶ شناگاه موجود است. امسال هیچ شناگاهی در این استان به دلیل آلودگی بسته نشده است. اما در این استان نیز میزان آلودگی زیاد است. در سال گذشته در این استان برای نخستین بار به دلیل آلودگی‌های میکروبی یکی از شناگاه‌ها تعطیل شد. کارشناسان محیط زیست این استان تائید می‌کنند که فاضلاب سرویس‌های بهداشتی مستقردر شناگاه‌ها تصفیه نمی‌شوند و با حذف مواد جامد بخش مایع به دریا سرازیر می‌شود.

 دستورالعمل دولتی کمکی نکرد!

کارشناسان محیط زیست هشدار می‌دهند که وضعیت در استان‌های شمالی واقع در سواحل دریای خزر بدتر از پیش شده و معاونت دریایی سازمان محیط زیست کشور نیز به منظور چاره جویی دستورالعملی ۱۶ ماده‌ای را ابلاغ کرده است. به قول کارشناسان، اجرای دقیق این دستورالعمل می‌تواند به بسته شدن بسیاری از شناگاه‌های دریای خزر بیانجامد.


 بر اساس این دستورالعمل، از ایجاد شناگاه‌‌ در نواحی اطراف تخلیه فاضلاب‌ها، تخلیه زباله و پساب‌های شهری به دریا بایستی جلوگیری شود. همچنین این شناگاه‌ها بایست از محل ورود آب رودخانه‌ها به دریا فاصله داشته باشند، و بطور کلی تمامی پروژه‌هایی که قرار است در جهت جذب بیشتر گردشگران اجرا شوند، باید از منابع آلودگی دریا دور باشند. از جمله بر این تاکید شده است که مراکز تفریحی و قایق‌سواری دور از شناگاه‌ها ساخته شوند.

 به رغم آلودگی شدید شناگاه‌ها، مقامات اداری استان‌های ساحلی بر این نظرند که در این دستور‌العمل بسیار سخت‌گیری شده است.

 "مردم ایران از آلودگی میکروبی اطلاعی ندارند"

حمید رضا میرزاده، سردبیر خبرگزاری "سبز پرس" در تهران ( پایگاه خبری فضای سبز و محیط سبز ایران)
حمید رضا میرزاده، سردبیر خبرگزاری "سبز پرس" در تهران ( پایگاه خبری فضای سبز و محیط سبز ایران)، به دویچه وله می‌گوید: «در بخش جنوبی و در سواحل ایرانی دریای خزر آلودگی‌های میکروبی هست و آلودگی‌هایی با منشاء

فاضلاب‌های شهری وارد دریا می‌شود و در تمامی خط ساحلی جنوب دریای خزر این اتفاق افتاده و هنوز برای تصفیه فاضلاب‌ها یا جلوگیری از فاضلاب اقدامی انجام نگرفته است.»

سردبیر خبرگزاری "سبزپرس" هشدار می‌دهد که موقعیت خطرناکی در سواحل جنوبی خزر، یعنی سواحل ایران، پیش آمده است. وی می‌افزاید: «چند سال قبل بانک جهانی برای تصفیه سیستم فاضلاب شهری رشت، انزلی، نوشهر و چالوس اعتباری را در اختیار ایران گذاشته بود . اینها شهرهای مراکز تفریحی ۱۳ روز نوروز و تعطیلات ۳ ماهه‌ی تابستان ما ایرانیان هستند. در سواحل نوشهر، چالوس، رشت و انزلی آلودگی‌ها بیشتر از نقاط دیگر است که گردشگران ما برای تفریح می‌روند. در این شهرها ورود فاضلاب‌های شهری به دریا واقعا زیاد شده است.»

"پاکسازی خزر سخت است، اما باید انجام بگیرد"

مسافران خزر در کنار یکی از سواحل گیلان وسایل نقلیه خود را پارک کردند.
دولت ابلاغیه‌ای برای پاکسازی شناگاه‌ها صادر کرد. اما مسئولان محلی مخالفت کردند و گفتند که این دستورات سختگیرانه است و اگر عملی شود باید بسیاری از شناگاه‌ها بسته شوند. با توجه به این مسئله شناگاه‌های ایران تاچه حد برای سلامتی مسافران خطرناک است؟


 حمیدرضا میرزاده، سردبیر "سبز پرس"، به این سئوال چنین پاسخ می‌دهد: «اینکه می‌گویند سختگیرانه است واقعیت دارد، اما باید چاره‌جویی شود. فردی مریض می‌شود و باید درمان شود. و اما چون درمان آن شخص کار سختی است که نباید به معنای آن باشد که آن کار انجام نگیرد. بیماری در خزر عود می‌کند وهر روز بیشتر می‌شود. تعداد افرادی که درباره‌ی آلودگی دریای خزر اطلاع دارند کم هستند. همه که رسانه‌ها را پیگیری نمی‌کنند. مردم بدون هیچگونه اطلاعی وارد آب می‌شوند و شنا می‌کنند. این مسئله می‌تواند برای ما بحران درست بکند. پاکسازی خزر سخت است، اما باید انجام بگیرد».

 برای نجات دریا از آلودگی چه باید کرد؟

ورود فاضلاب‌های خانگی، صنعتی و پساب‌ها بزرگترین تهدید سواحل ایران در دریای خزر
ورود فاضلاب‌های خانگی، صنعتی و پساب‌ها بزرگترین تهدید سواحل ایران در دریای خزر برای نجات دریای خزر از آلودگی چه باید کرد؟ آیا چاره‌جویی ایران برای حل مشکل
آلودگی خزر به تنهایی و در حالیکه چهارکشور دیگرهم‌جوار آن هستند، کافی است؟

حمید رضا میرزاده در این باره می‌گوید: «باید هر چه سریعتر سیستم تصفیه‌ در فاضلاب شهرهای شمالی راه اندازی شود و همچنین مانع ورود این فاضلاب‌ها به دریا شد. اکنون زمان وقت‌کشی یا تصمیم گیری‌ها و بحث‌های بی‌مورد نیست. فاضلاب رشت و انزلی طی سال‌های گذشته به دلیل اعتبارات بانک جهانی ۵۰ درصد پیشرفت فیزیکی داشته، اما کمک رسانی بانک جهانی بخاطر طرح مسائل ایران در حوزه‌ی بین‌الملل اکنون متوقف مانده است. اما این روند باید ادامه داد.»

تعطیلی شناگاه‌ها سبب زیان و ضررهای اقتصادی برای مراکز گردشگری استان‌های مازندران، گیلان و گلستان خواهد شد. اما مسئولان محیط زیست هم دلیل می‌آورند که ادامه‌ی فعالیت شناگاه‌های آلوده برای سلامتی مردم خطرناک است. کارشناسان محیط زیست براین باورهستند که برای نجات صنعت گردشگری و دریای خزر از آلودگی اجرای طرح و برنامه‌ای سراسری در سطح کشور ضروری است. در عین حال آنها تاکید دارند که مسائل و مشکلات زیست محیطی خزر را فقط می‌توان با مشارکت ۵ کشور ساحلی حل کرد

سد گتوند علیا، "پروژه ملی" یا فاجعه؟

خسارت‌های سد گتوند علیا بر رود کارون نگرانی‌ساز شده است. کارشناسان آب‌گیری این سد را فاجعه جبران‌ناپذیر زیست محیطی می‌دانند. ساخت سد دو میلیارد دلار هزینه برداشته و حتی برخی مسئولان را نیز به انتقاد واداشته است.


پروژه احداث سد گتوند علیا بر روی رود کارون از همان ابتدا مخالفان زیادی داشت. این سد با دریاچه ای به طول ۹۰ کیلومتر و حجم ذخیره ای برابر با ۵ میلیارد متر مکعب دارای بیشترین حجم ذخیره آب در پایین دست رودخانه کارون است. سد گتوند از سوی دست اندرکاران راه‌اندازی آن "پروژه ملی" نام گرفت ولی کارشناسان محیط زیست می‌گویند سد گتوند در محلی احداث شده است که آب‌گیری از آن باعث از بین رفتن بخش‌های بزرگی از زمین‌های کشاورزی، منابع طبیعی و جنگل‌های بلوط می‌شود.

گفتگو با عباس محمدی، مدیر گروه دیده‌بان کوهستان

دویچه‌وله: استدلال کسانی که موافق زدن این سد بودند این بود که سد گتوند جلوی هدر رفتن آبهای شیرین رودخانه کارون که بدون استفاده روانه خلیج فارس می‌گردد را می‌گیرد. آیا با این استدلال می‌شود صدها سد احداث کرد و نگرانی از بابت پیامدهای آن نداشت؟

عباس محمدی: اولا این بحث که رودخانه‌ها آب‌شان هدر می‌رود، از پایه غلط است. یعنی هیچ آبی هدر نمی‌رود. این بحث‌اش مفصل است که ما در ایران حتی یک قطره آبی نداریم که بگوییم اضافه است و با سد زدن مهارش کنیم. برای این که آب‌های ما تماما از قرن‌ها پیش استفاده می‌شده و آن مقداری هم که به دریاها می‌ریزد، کمک می‌کند به تالاب‌ها و به اصطلاح لب شور کردن آب دریا که برای زندگی ماهی‌ها مهم است یا مثلاً در خوزستان برای پرورش گاو و گاومیش در قسمت‌هایی که رودخانه‌ها به دریاها یا به تالاب‌ها می‌ریزد و برای مهاجرت پرندگان که تمام این‌ها مستقیماً مورد استفاده‌ی مردم هم هست و در جاهای دیگرهم همین طور است. این بحث که به طور کلی انحرافی‌ست. یعنی این که آقایان می‌گویند آب اضافه می‌آید یا دارد هدر می‌رود، این یک اشتباه بزرگ است که به خورد مردم می‌دهند.

این سد جدا از مشکلاتی که الان ایجاد کرده از همان ابتدا با مخالفت شدید روبرو شد. مثلا آقای سلاجقه، معاون وزیر کشاورزی که حالا از سمتش برکنار شده از مخالفان سرسخت آن بود، چطور این پروژ به سرانجام رسید؟
من این نکته را به شما بگویم که به طور کلی آن تشکیلاتی که در ایران سد می‌سازد به قدری قوی است که اساساً از هیچ کس حساب نمی‌برد و به هیچ کس حساب پس نمی‌دهد. یعنی معاون وزیر هم که مسئول منابع طبیعی‌ست، مخالف بود و حریف نشد. این نشان‌دهنده‌ی این است که اساساً مدیران منابع طبیعی و محیط زیست در سیاست‌های مدیریتی ما در ایران جایگاهی ندارند و هرجا که این‌ها افکار و عملکردشان مغایر باشد با طرح‌های به اصطلاح توسعه عمران به راحتی کنار گذاشته می‌شوند.

حتی گروهی که خودشان در کارهای معروف انتقال آب، شبکه‌سازی و سدسازی فعال هستند و نوعاً مثل ما طرفدار محیط زیست نیستند، درباره این سد نظر داده‌اند که این پروژه موزه‌ای است از اشکالات مدیریتی.

آیا نگرانی‌ها به خاطر نزدیکی مخزن سد به تود‌ه‌های بزرگ نمک و کم شدن آب رود کارون است و محل احداث سد که موضوع مناقشه زیاد بوده یا مسائلی دیگری وجود دارد؟

عباس محمدی
عباس محمدیبه خاطر این که محل این سد کم و بیش دشت است، حجم
مراتعی که به زیر آب می‌رود بسیار زیاد است. وقتی سد در کوهستان ساخته می‌شود، طبیعتاً عمق آب بیشتر می‌شود، حالا تخریب‌هایی که هست البته به جای خود، ولی طول دریاچه کمتر می‌شود. اما این در جایی ساخته شده که طول دریاچه خیلی زیاد ا ست و مراتعی که به زیر آب می‌رود بسیار بسیار زیاد است.


اگر اشتباه نکنم الان چیزی حول و حوش ۲۰ سد روی کارون ساخته شده و تعداد دیگری سد در حال ساختن شدن است و این آبی که وارد رودخانه می‌شود و در نهایت می‌رسد به مراکز تمدنی ما، یعنی اهواز، آبادان، خرمشهر و شوشتر بی‌نهایت آمده پایین. سد گتوند کاری که کرده این است که دریاچه یک عرض زیادی از زمین‌ها را فرامی‌گیرد که در آن‌ها سازنده‌های نمکی است. یعنی میلیون‌ها بلکه میلیاردها مترمکعب نمک خالص در قسمت‌های دشت هست. و این آب می‌آید بالا و این نمک را بتدریج حل می‌کند. این را به شما بگویم که شرکتی که خود وزارت نیرو تعیین کرده بود برای بازرسی و گزارش دادن در مورد این قضیه نمک، یک مشاور دانمارکی بوده و می‌دانید معمولا مشاوری که یک کسی انتخاب می‌کند، یک گزارش می‌دهد مطابق میل کارفرما. چون پول از وزارت نیرو گرفته. اما این مشاور دانمارکی به وزارت نیرو گزارش می‌دهد که این نمکی در آب حل می‌شود به حدی است که رودخانه‌ی کارون هیچ وقت به وضعیت قبل خودش برنخواهد گشت. به شرکت این را می‌گوید که اگر آبگیری شود، بعد از سه چهارسال چند نوبت که آبگیری شود و سد خالی شود، مقدار شوری آب در پایین دشت پایین می‌آید. این را می‌گوید، ولی این را هم اضافه می‌کند که در عین حال هیچ وقت آب پایین دشت، یعنی آب رودخانه‌ی کارون، به وضعیت قبلش برنمی‌گردد.

این وضعیت در شرایط گرما و کم آبی چه معنایی برای کشاورزان و پرورش ماهی در این منطقه دارد؟

این سد هم، همان طور که گفتم، در قسمت پایین دست رودخانه‌ی کارون است. یعنی درست در اوج گرما و در اوج نیازهای شهرهای مختلف به آب و کشاورزی پایین دست، حیات کنار رودخانه‌ای و نیاز خود دریا و تالاب پایین دست آب آبگیری شروع شده. این یعنی چه؟یعنی شما فرض کنید از الان تا اولین باران‌هایی که بخواهد در ایران ببارد، اگر ببارد، ما سه چهارماه فاصله داریم. سه چهارماه رودخانه‌ی پایین دست تقریباً خشک می‌شود. چون آبگیری باید با حداکثر دبی رودخانه انجام شود. مقدار خیلی کمی الان اجازه می‌دهند که آب برود پایین و این به قدری کم است که حتی استخرهای پرورش ماهی که پایین دست ساخته شده با هزینه‌های گزاف، ماهی‌های‌شان دارد از بین می‌رود و شاید الان که ما داریم صحبت می‌کنیم از بین رفته باشد. چون روزهایی که آبگیری شروع شد، آن‌ها هم اعتراض کردند که این استخرهای پرورش ماهی اصلاً آبی در کف رودخانه نیست که ما پمپاژ کنیم که به استخرها بیآید.

آیا امکان توقف این پروژه وجود دارد؟

بله می‌شود آبگیری را متوقف کرد. یعنی دریچه‌های سد باز بماند و آب به صورت طبیعی برود. اما این کار را نمی‌کنند و آبگیری را شروع کرده‌اند. به هیچ عنوان ما تا الان پروژه‌ی سدسازی نداشتیم که به دلایل زیست‌ـ محیطی و به دلایل تخریب منابع طبیعی‌، به دلیل اعتراضات مردمی متوقف شده باشد. یک نمونه کوچک هم نداریم. بنابراین وقتی پروژه‌ای کلید خورد، این‌ها به هر قیمتی شده تمام می‌کنند و ظاهراً هیچ راهی متأسفانه وجود ندارد. راه وجود دارد، انجام نخواهد شد. کمااینکه اگر اشتباه نکنم در همین چند روز پیش، پنج یا شش مرداد بود که رسماً سد آبگیریش شروع شد.

یک تشکیلاتی می‌آید سد را می‌سازد، برایش مهم نیست که چه به سر منابع طبیعی می‌آید، آب پایین دست چه می‌شود، استخر پرورش ماهی چه می‌شود، مردم محلی آیا موافق‌اند یا مخالف. یعنی این دستگاه سدساز در ایران به طور کلی خودمختار عمل می‌کند و متاسفانه وانمود شده در جامعه که به طور کلی پروژه‌ی سد در ایران پروژه‌ای بسیار ضروری و مفید است و عنوانش هم به‌خصوص در سدهای بزرگ می‌گذارند «پروژه‌های ملی». یعنی وصلش می‌کنند به کل کشور و بعد این نظر را القاء می‌کنند که حالا مثلاً اگر چهارتا محلی یا مثلاً پنج تا پرورش دهنده‌ی ماهی اعتراض می‌کنند، مهم نیست، چون این پروژه ملی است. یعنی به نفع همه‌مردم ایران است.

با این همه خسارتی که شما به ‌آن اشاره می‌کنید، نفع آن برای چه کسی است و چه هدفی را دنبال می‌کند؟

هدف به نظر من مثل بسیاری از سدهای دیگری که در ایران هست، صرف بودجه است. یعنی حالا در حالت خیلی خوشبینانه‌اش بخواهیم بگوییم، این که یک عده این را فرض گرفتند که سد لازم و ضروری است و می‌سازند و بعد هم تعدادی شرکت هست که این وسط از سدسازی میلیاردها تومان سود می‌برند و این‌ها معتقدند که سد را باید ساخت، ما کارمان سدسازی‌است و می‌سازیم.

این سد گتوند دوهزار میلیارد تومان، یعنی چیزی حدود دو میلیارد دلار، هزینه صرفش شده است و این رقمی بسیار بسیار گزاف است. من به جرأت می‌گویم که اگر این پول به شکل درستی در اختیار کشاورزهای خرده پای ایران قرار می‌گرفت، کل کشاورزی ایران دگرگون می‌شد. یعنی مثلاً در تولید گندم و برنج شاید ما حداقل برای یکسال خودکفا به معنای درست‌اش می‌شدیم، نه این خودکفایی بیآییم دوباره مردم را مجبور کنیم بروند روی کوها و گندم دیم بکارند. نه! دو میلیارد دلار رقمی‌ست که کشاورزی ایران را می‌تواند برای یکی دوسال کاملاً وضعش را تکان دهد و اصلاح کند. حالا چرا آن کار انجام نمی‌شود و این کار انجام می‌شود؟ برای این که آن دو میلیارد دلار، آن حرفی که من می‌زنم، باید مثلا بین چند هزار یا چند صد هزار خانواده روستایی پراکنده توزیع شود، درست، و از آن‌ها محصول خواسته شود یا مثلاً به صورت سوبسید به آن‌ها داده شود. ولی برای این کار سدسازی یک شرکت ویک تشکیلات خیلی ساده و راحت می‌آید لابی می‌کند و پروژه را می‌گیرد و تمام می‌شود و می‌رود. دنیا همین جور است. پروژه‌ها هرچه قدر بزرگتر باشد و هر چه قدر بعضی موقع‌ها احمقانه‌تر، با راحتی بیشتری به کرسی می‌نشیند. برای این که یک گروه کوچک سازمان‌یافته تصمیم می‌گیرد و اجرایش می‌کند.

چه نهادی یا تشکلی باید ناظر و تصمیم‌گیرنده باشد پروژه‌های این چنینی باشد که از پیامدهایی آن بشود جلوگیری کرد؟

اولین تشکیلاتی که باید نظر بدهد، سازمان جنگل‌ها و مراتع است. دومی یا شاید همزمان با آن سازمان حفاظت محیط زیست است و بعد تشکل‌های مردمی. هیچ کدام این‌ها قدرت مقابله با این سدسازان را ندارند. کمااینکه گفتم، در مورد سد گتوند دیگر چه کسی بالاتر از معاون وزیر. مخالفت می‌کند، ولی فایده ندارد و به هیچ جا نمی‌رسد.

ولی حالا که به نظر می‌رسد خیلی‌ها حتی از مسئولان اعتراض کرده‌اند؟

مخالفت خیلی از دوستداران محیط زیست، شوراهای محلی یا در همین مورد سد گتوند، انجمن‌هایی که در منطقه‌ی بختیاری فعالیت می‌کنند، نتیجه‌ی این پیگیری‌ها این هم بوده که الان در خود دولت، در مجلس شورای اسلامی و حتی در داخل وزارت نیرو یک جریان قوی مخالفت با سدسازی پا گرفته و دیگر مثل هفت هشت سال پیش نیست که همه سد را تشویق و تقدیس کنند و بگویند که نه حتما سد باید ساخته شود.


منبع :  دویچه‌وله

یک محیط‌بان ایرانی در آستانه اعدام

یک محیط‌بان ایرانی در آستانه اعدام


اسد تقی‌زاده، محیط‌بان منطقه حفاظت شده دنا که در درگیری مسلحانه یک شکارچی غیر مجاز را کشت، تا دو هفته دیگر اعدام می‌شود. خانواده او و سازمان محیط زیست سعی دارند از خانواده مقتول رضایت بگیرند.


خانواده تقی‌زاده و سازمان حفاظت محیط زیست، این قتل را غیر عمدی خواندند ولی دادگاه کیفری استان برای متهم حکم اعدام صادر کرد.


تایید حکم در دیوان عالی کشور


روزنامه اعتماد روز چهارشنبه (۱۳ مهر) به نقل از سرپرست دفتر حقوقی سازمان محیط زیست از اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام اسد تقی‌زاده، محیط‌بان اداره‌محیط زیست کهگیلویه و بویر احمد، خبر داد.

بر پایه‌ی همین گزارش، قرار است این حکم تا دو هفته‌ی دیگر در شیراز به اجرا در آید.

بر اساس گزارش رسانه‌های ایران، اسد تقی‌زاده در سال ۸۶ در منطقه حفاظت شده‌ی دنا در درگیری مسلحانه با ۵ شکارچی مسلح، در حالی که از تمامی مجوزهای لازم برای برخورد با متخلفان و حفاظت از محیط زیست برخوردار بود دست به اسلحه برد و یکی از شکارچیان در این درگیری کشته شد.


پس از اعتراض سازمان محیط زیست، حکم صادره برای بازنگری به دیوان عالی کشور ارسال شد اما دیوان عالی سرانجام این حکم را تأیید کرد.

علی سمیعی، سرپرست دفترحقوقی سازمان محیط زیست ایران، در گفت‌وگو با خبرنگار اعتماد گفت که «تلاش‌ها برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول همچنان ادامه دارد و این امید وجود دارد که خانواده مقتول محیط بان سازمان را که هیچ تعمدی در ارتکاب قتل نداشته مورد عفو قرار دهند.»

برخی از دوستداران محیط زیست ایران نبود حمایت‌های لازم قانونی و آموزش‌صحیح را از دلایلی می‌دانند که منجر به اعدام احتمالی یک محیط‌بان شده است.

ناصر کرمی‌، سردبیر خبرگزاری مستقل محیط زیست ایران (ایرن) معتقد است که شرایط دشوار زندگی محیط‌بانان نیز منجر به بروز چنین وقایعی می‌شود.

«محیط‌‌بانی در ایران، شغلی کوچک»

او با اشاره به این نکته که «محیط بانی در ایران شغلی است که کوچک نگه داشته شده» در ناصر کرمی، سردبیر ایرن
گفت‌وگو با دویچه‌وله می‌افزاید: ناصر کرمی، سردبیر ایرن«محیط‌بان درآمد پایین و کار
سختی دارد و حقوقش، یعنی حق‌الزحمه و پشتیبانی قانونی از او، متناسب با زحماتش نیست. بارها شده افرادی وسط یک جنگل، دشت بی‌انتها یا کوهستانی به محیط بان که از نظر اجتماعی ضعیف است حمله کرده‌اند. وقتی حقوقتان خیلی کم است و جزو اقشار خیلی تهیدست جامعه محسوب می‌شوید این روی شخصیت، رفتار و برخوردشان تأثیر می‌گذرد. شرایط محیط‌بان‌ها خیلی دشوار است و از خانواده‌هایشان دور هستند.»

کرمی معتقد است که محیط‌بان وقتی با یک شکارچی غیر مجاز مسلح مواجه می‌شود، در هر صورت وارد شرایط دشواری خواهد شد. او با اشاره به درآمد بسیار پایین محیط بان‌ها ادامه می‌دهد: «دو حالت دارد، یا محیط‌بان با یک شکارچی متمول روبرو می‌شود که راحت می‌تواند او را از نظر مالی تطمیع کند، یا اینکه با یک شکارچی مواجه می‌شود که از گرسنگی شکار کرده است، اگر دستگیرش کند شکارچی ماه‌ها در زندان می‌ماند در حالی که این آدم بومی آن منطقه است و خودش را صاحب آن منطقه می‌داند و محیط‌بان را تهدید می‌کند که ما دوباره می‌آییم و تو را می‌زنیم.»

تعداد کم محیط بان‌ها

ناصر کرمی در مورد خلاء آموزشی محیط‌بان‌ها برای یادگیری چگونگی مواجهه با شکارچیان متخلف می‌افزاید: «تا جایی که من می‌دانم این‌ها دوره‌های بازآموزی ضمن خدمت ندارند. تعداد محیط بان‌ها در حال حاضر یک‌سوم میزان استاندارد است و نباید از یاد برد که در زیست‌گـاه‌های اطراف شهرها، تعداد محیط بان‌ها بیشتر است ولی برای زیست‌گاه‌های پرتی مانند دنا تعداد محیط‌بان‌ها ممکن است یک‌پنجم یا یک‌ششم تعداد مورد نیاز باشد.»

به گفته‌ی سردبیر خبرگزاری مستقل محیط زیست ایران، حتی در برخی مناطق از «محیط‌بان‌هایی که هیچ آموزشی ندیده‌اند و نیروهای داوطلب محلی استفاده می‌شود.»

سخنی با وجدان جامعه

ناصر کرمی در ادامه می‌گوید: «از سازمان حفاظت محیط زیست تعجب می‌کنم که چنان که باید و شاید در این ماجرا نه اطلاع‌رسانی و نه پیگیری می‌کند.» و می‌افزاید: «من وجدان جامعه را خطاب قرار می‌دهم. چرا وقتی پلیسی به دزد بانکی شلیک می‌کند و دزد کشته می‌شود، ما به آن پلیس به چشم قهرمان نگاه می‌کنیم، ولی به محیط بانی که عینا همین کار را در شرایط دشوارتر انجام می‌دهد جور دیگری نگاه می‌کنیم؟ اگر شکارچی‌ها این محیط‌بان تنها را کشته بودند، می‌گفتیم یک محیط‌بان کشته شد و شکارچی‌ها هم پیدا نشدند. ولی حالا که برعکس آن رخ داده محیط‌بان دارد اعدام می‌شود.»

در رسانه‌ها آمده است که اسد تقی‌زاده شکارچی متخلف را در یک تعقیب و گریز مسلحانه کشته است. خبرآنلاین از جمله در این باره نوشته است که متخلفان وقتی که با «مقاومت و تعقیب محیط‌بانان» مواجه می‌شوند به سوی آن‌ها شلیک می‌کنند و در پاسخ به این شلیک بود که یکی از شکارچیان کشته می‌شود.

ضرورت تجدید‌نظر در حکم

سردبیر ایرن، در پایان ابراز امیدواری می‌کند که حکم اعدام اسد تقی‌زاده اجرا نشود: «اگر عرف قضاوتی را نمی‌پذیرد، آن قضاوت می‌تواند مورد تجدید نظر قرار بگیرد. عرف ما می‌گوید‌، محیط‌بانی که داشته مأموریت خود را انجام می‌داده و در یک درگیری مسلحانه قرار گرفته چرا باید در زندان باشد؟ چه برسد به این‌که به او بگویند قرار است حکم تو دو هفته‌ی دیگر اجرا شود. به هر حال من امیدوارم این حکم اجرا نشود. چون قطعا خون این محیط‌بان دامن سیستم قضایی ایران را خواهد گرفت.»

در طول سال‌های گذشته صدها محیط‌بان و جنگلبان ایران در درگیری با شکارچی‌های غیر مجاز کشته یا مجروح شده‌اند.

دوستداران محیط زیست ایران می‌گویند، چرا عاملان کشتن و مجروح کردن محیط‌بانان و جنگل‌بانان با مجازات جدی روبرو نمی‌شوند ولی اینک اسد تقی‌زاده باید در زندان به امید لغو حکم اعدامش روزگار بگذراند.


منبع : http://www.dw-world.de

زمستان‌های سخت در اروپا و آمریکا

چرا اروپا و آمریکا با وجود گرم‌تر شدن کره زمین در سال‌های اخیر زمستان‌هایی سخت تجربه کرده‌اند؟ مطالعات جدید نشان می‌دهد که این موضوع به کاهش تابش پرتوها‌ی خورشید بستگی دارد.

روز دوشنبه ۱۰ اکتبر در مجله‌ی علمی "نیچر جئوساینس" گزارشی انتشار یافت که از تأثیر تغییرات دوره‌ای میزان تابش خورشید بر آب و هوای نیمکره‌ی شمالی زمین سخن می‌گوید.

پژوهشگران با سنجش اطلاعات ماهو‌ار‌‌ه‌ای به این نتیجه رسیده‌اند که وقتی انتشار اشعه‌ی ماوراء بنفش خورشید کاهش می‌یابد، مردم قسمت‌هایی از اروپا و شمال آمریکا زمستان‌هایی بسیار سرد را تجربه می‌کنند.

چرخه‌ی‌لکه‌های خورشیدی

لکه‌های خورشیدی نقاطی از خورشید هستند که به دلیل فعالیت‌های بسیار شدید مغناطیسی سردتر از سایر نقاط ‌بوده و تیره‌تر به نظر می‌آیند.

تعداد لکه‌های خورشیدی در یک چرخه‌ی زمانی ۱۰ تا ۱۱ ساله بین بیشترین و کمترین در نوسان است. زمانی‌که فعالیت خورشیدی بیشتر باشد، تعداد و اندازه‌ی لکه‌های خورشیدی بیشتر و بزر‌گ‌تر خواهد بود.

تعداد لکه‌های خورشیدی تأثیرات فراوانی بر روی منظومه شمسی و از جمله آب و هوای اطراف زمین دارند.

کاهش فعالیت چرخه‌ی خورشید و ظاهر شدن تعداد کم لکه‌ها منجر به سردتر شدن جو زمین می‌شود، در حالی که فعالیت بالاتر از حد متوسط خورشید در یک چرخه‌ی خورشیدی منجر به گرم‌تر شدن آب و هوای زمین خواهد شد.

با مطالعه‌ی این لکه‌ها و تعدادشان می‌توان میزان فعالیت خورشید و در نتیجه تابش اشعه‌ی ماوراء بنفش که هماهنگ با چرخه‌ی فعالیت‌های خورشیدی است را سنجید.

مطالعه بر روی تازه‌ترین یافته‌‌ها نشان می‌دهد که قابلیت تغییر فعالیت لکه‌های خورشیدی بیش از تصورهای قبلی است.

اثر کاهش تابش پرتوهای ماوراء بنفش بر جو زمین

خیابانی یخ‌بسته در دالاس (آمریکا) در ژانویه ۲۰۱۱
جف نایت، یکی از نویسندگان این بررسی‌ها از مرکز "مت آفیس هادلی" در اگزتر، واقع در جنوب غربی انگلستان به دویچه‌وله می‌گوید: «ما در حال اندازه‌گیری میزان تابش مستقیم پرتو ماوراء بنفش رسیده به زمین هستیم.»

دانشمندان دریافته‌اند که کاهش پرتو ماوراء بنفش تابیده از خورشید، دمای هوای اطراف زمین در حدود ۴۰ کیلومتری بالای مناطق استوایی را پایین می‌آورد.

جف نایت با اشاره به همین موضوع می‌‌افزاید: « این مسئله زنجیره عللی در پی دارد که به کاهش بادهایی منجر می‌شوند که در زمستان از اقیانوس اطلس به اروپا می‌وزند.»

در زمستان‌‌، وزش این بادها از غرب به اروپا باعث می‌شود که دما بالا برود.

نایت در ادامه نتیجه می‌گیرد: «با کاهش این بادها اثر گرمابخش آنها از دست رفته و جای آن را سرمایی از نوع سرمای ناشی از وزش بادهای سیبری به شمال اروپا خواهد گرفت.»

این بادهای سرد قسمتی از چرخه‌ی بزرگ‌تری هستند که از محورهای مختلف اقیانوس اطلس وارد مناطق ساحلی شرقی آمریکا خواهد شد و «آب و هوایی مانند آنچه که زمستان سال گذشته شاهد آن بودیم را موجب می‌شوند.»

در همین حال به موازات غیبت بادهای غربی، شاهد آن خواهیم بود که در کانادا و مدیترانه آب و هوا معتدل‌تر می‌شود.

دانشمندان می‌گویند در دوره‌ای که تابش‌های خورشیدی به بیشترین مقدار خود می‌رسد، پیامدهایی برعکس پیامدهای یادشده به وجود خواهد آمد.

نقش فعالیت‌های خورشیدی بر گرمایش زمین

برخی‌‌ بر این گمان‌اند که نوسان‌های فعالیت‌های خورشیدی عامل زمین‌‌گرمایی است. اما جف نایت تأکید می‌کند که بررسی‌های جدید «هیچ چیزی را پیدا نکرده است که بتواند این گمانه‌زنی را اثبات کند.»

وی همچنین خاطرنشان ساخته که با دیگر پژوهشگران سرگرم تحقیق بر روی این گمانه‌زنی‌ها است که آیا خورشید در حال وارد شدن به دوره‌ای طولانی از کاهش فعالیت‌های خود است؟ مانند آنچه که در عصر یخبندان کوچک (Little Ice Age) در فاصله‌ی قرون ۱۶ تا ۱۹ رخ داد؟

در این مطالعات از داده‌های جدید ماهواره‌ی استفاده شده که از سال ۲۰۰۴ اندازه‌گیری دقیق‌تر پرتوهای ماوراء بنفش را امکان‌پذیر کرده است.

منبع : http://www.dw-world.de

هفت تالاب در معرض خطر در ایران

روز جهانی تالاب‌ها که مصادف با سالروز انعقاد کنوانسیون رامسر یا کنوانسیون حفاظت از تالاب‌های جهان است فرا رسید. ایران در شرایطی این روز را جشن می‌گیرد که ۷ تالاب بین‌المللی آن در معرض خطر قرار دارند.

دوم فوریه‌ روز جهانی تالاب‌هاست. هر ساله در این روز در سراسر جهان مراسمی بر پا می‌شود. هدف از برگزاری این مراسم بالا بردن آگاهی عمومی، بازگویی اهمیت تالاب‌ها و تأثیر آن بر حیات و فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی انسان است.


روز جهانی تالاب‌ها مصادف با سالگرد انعقاد کنوانسیون حفاظت از تالاب‌های جهان است. این کنوانسیون که به کنوانسیون رامسر معروف است در سال۱۹۷۱ (۱۳ بهمن ۱۳۴۹) در شهر رامسر به امضا رسید. کنوانسیون رامسر ۴ سال پس از انعقاد آن یعنی در سال ۱۹۷۵ به اجرا درآمد.


هدف از این کنوانسیون که تا کنون ۱۵۸ کشور جهان به آن ملحق شده‌اند، حفاظت هر چه بیشتر از تالاب‌ها و اکوسیستم‌های آبی بود. یکی از شروط ثبت نام تالاب در این کنوانسیون، پذیرا بودن دست کم ۲۰ هزار پرنده مهاجر در سال است.


ایران، ۳۹ سال پس از کنوانسیون رامسر


دکتر اسماعیل کهرم، استاد دانشگاه در ایران و متخصص محیط زیست
ایران، میزبان کنوانسیون حفاظت از تالاب‌های جهان، ۳۹ سال پس از عقد این کنوانسیون بیشترین تالاب‌های در معرض خطر را در فهرست قرمز (فهرست مونترو) دارا است.


۲۲ تالاب از مجموع بیش از ۸۴ تالاب بین‌المللی کشور در فهرست کنوانسیون رامسر به ثبت رسیده، اما از این تعداد ۷ تالاب در فهرست تالاب‌های در معرض خطر این کنوانسیون قرار دارند.


این در حالی‌ست که عمده دلایل از بین رفتن تالاب‌ها عملکرد انسان است. ورود آلاینده‌های مختلف، عدم رعایت ملاحظات زیست‌محیطی در پروژه‌های عمرانی، سدسازی، حفر چاه‌های غیر مجاز، شکار و صید غیر مجاز و بی‌رویه، بهره‌برداری‌های نامناسب از منابع آب‌های زیرزمینی در اطراف تالاب‌ها، واگذاری اراضی اطراف و تغییر کاربری اراضی از مهم‌ترین دلایلی است که تالاب‌های ایران را تهدید می‌کند.


تالاب چیست؟


تالاب‌های محیط‌هایی با ویژگی‌هایی بین خشکی و دریا هستند. تالاب‌ها ممکن است همواره دارای آب یا گاهی دارای آب و گاهی نیز خشک باشند. برخی از تالاب‌ها فصلی و برخی دائمی هستند.


تالاب‌ها نزدیک به ۶ درصد از کره‌ی زمین را در برمی‌گیرند و با قابلیت زادآوری نقش مهمی در بقای گونه‌های پرشماری از گیاهان وجانوران وابسته به خود ایفا می‌کنند. تالاب‌ها ذخیره‌گاه ارزنده‌ای برای انبوه پرندگان، خزندگان، دوزیستان، ماهیان و بی‌مهره‌ها محسوب می‌شوند.


دکتر اسماعیل کهرم، متخصص رشته‌ی محیط زیست و استاد دانشگاه در ایران، اهمیت ویژه‌ای برای تالاب‌های ایران قائل است: «تالاب‌های ما اهمیت بسیار بیشتری از تالاب‌های اروپایی دارند به خاطر اینکه کشور ما در منطقه‌ی خشک و نیمه خشک جهان قرار گرفته که میزان تبخیر آب به مراتب بیش از میزان آبی است که ما دریافت می‌کنیم. درسال ما حدود ۲۵۰ میلی‌متر باران به طور متوسط دریافت می‌کنیم، در حالی که جهان حدود ۸۵۰ میلی‌متر دریافت می‌کند. تازه این در فصل‌ها و سال‌هایی است که ایران پرآب است و آب مناسب و کافی دارد. در حالی که در بسیاری از سال‌ها مانند سال‌های اخیر میزان آب به یک‌دوم کاهش پیدا کرده است».


دکتر کهرم می‌گوید، به غیر از عوامل طبیعی مانند خشکسالی که تالاب را از بین می‌برد عواملی مانند «جاده‌سازی، استخراج بیش از حد آب و سد زدن بر روی رودخانه‌ها بدون لحاظ کردن حق‌آبه‌ها» نیز موجب شده که تالاب‌های ایران با وضعیت اسف‌بار کنونی مواجه گردد.


کهرم ابراز امیدواری می‌کند که روز جهانی تالاب‌ها موجب شود که «بیش از مردم، مقامات به اهمیت تالاب‌ها واقف شوند». وی می‌گوید: « بنده سال گذشته از تالاب پریشان بازدید کردم. در تالاب پریشان که در ۱۲ متری کازرون در استان فارس هست دیدم ۸۵۰ حلقه چاه عمیق و نیمه‌عمیق دارد برای مزارع کشاورزی آب می‌کشد. اینها چاه‌های رسمی بودند که جواز داشتند در حالیکه در کنار اینها ۵۵۰ حلقه ‌هم چاه غیر مجاز بود. وقتی ما اعتراض و پیش‌بینی کردیم که به زودی این تالاب‌ها خشک خواهد شد مسئله‌ی معیشت پیش آمد و قرار بر این گذاشتند که کماکان اجازه دهند که کشاورزها آب را استخراج کنند. اسفندماه تالاب‌های ما خشک شد.»


کهرم با اشاره به وضعیت دیگر تالاب‌های ایران خاطرنشان می‌سازد: «تالاب انزلی به خاطر احداث راه در حال احتضار هست. به تالاب ارومیه بر اثر اینکه ما در ارتفاعات رودخانه‌های مشروب‌کننده‌ی آن مثل رودخانه‌های بار‌اندوز چای،‌تلخه‌رود، شهرچای، سیمینه‌رود و زرینه‌رود، سد ساختیم ‌آب مشروب‌کننده نمی‌رسد. ما ۵ و نیم میلیارد متر مکعب در سال از طریق این رودخانه‌ها به تالاب ارومیه آب داشتیم که الان این میزان زیر یک میلیارد متر مکعب قرار گرفته. در نتیجه‌ی این اقدامات و نیز احداث جاده‌ی شهید کلانتری عمق آب از ۱۳ متر به ۶ متر تنزل پیدا کرده است».


تالاب‌های ایران و اهمیت آنها


اسماعیل کهرم شمار تالاب‌های ایران را ۲۵۲ تالاب عنوان کرده و می‌گوید‌، این تالاب‌ها از نظر ساختاری به تالاب‌های آب شیرین، آب شور، آب لب‌شور و همچنین تالاب‌هایی که در داخل خشکی هستند مانند تالاب پریشان و دشت ارژن یا تالاب‌هایی که به دریا راه دارند مانند تالاب میانکاله و تالاب انزلی تقسیم می‌شوند. ایران همچنین تالاب‌هایی دارد که در ارتفاعات به دور از هر گونه تأسیساتی مانند کارخانه‌ها و پتروشیمی قرار گرفته‌اند مانند نئور و گهر.


دکتر کهرم در توضیح اهمیت تالاب‌ها می‌گوید: «تالاب دریاچه‌‌ی ارومیه در کشورهای ایران، عراق و ترکیه ایجاد آب و هوا می‌کند. هر حبه‌ی انگور و هر دانه‌ی سیب که در این ۳ کشور در جوار نعمت دریاچه‌ی ارومیه سبز می‌شود و می‌روید مرهون و مدیون این هست. ما وقتی تالاب هامون را که در سیستان واقع است از دست دادیم آب و هوای منطقه عوض شد. شهر زابل که شهر پرآبی است دریافت‌کنند‌ه شن و ریگ و سنگ شد. تمام زمین‌های کشاورزی را ماسه‌های بادی فرا گرفت. تمام چاه‌های آب خشک شد و کسانی که مرتع‌داری یا کشاورزی یا دامداری می‌کردند، دام‌هایشان را فروختند و آن گاوهای سیستانی که از فرزندان گاوهای برهمای هندی است همه از بین رفتند و ۲۴۰ هزار نفر در اطراف تالاب هامون جابجا شدند».


دکتر کهرم ابراز امیدواری می‌کند که «روز جهانی تالاب‌ها زنگ خطر را به صدا در آورد» و هشدار می‌دهد: «اگر تالاب دریاچه‌ی ارومیه خشک شود و تمام قشر میلیون‌ها سال نمک را باد پراکنده کند یک باغ در استان آذربایجان غربی باقی نخواهد ماند، یک درخت باقی نخواهد ماند. تغییر آب و هوا، افزودن به سفره‌ی آب زیرزمینی، فراهم نمودن یک ایستگاه برای جانوران و گیاهان تالابی، انواع پرنده‌ها و ماهی‌ها که باعث افزودن به نعمت سفره‌های حاشیه‌نشینان می‌شود و نیز جلوگیری از سیلاب‌ها از فواید وجود تالاب‌ها است. سیلاب که در زمین جاری می‌شود و با سرعت می‌آید وقتی به تالاب‌ها می‌رسد یک مرتبه متوقف می‌شود. همه‌ی این فواید و بسیار از فواید که برای ما هنوز مکشوف نیست، از نعماتی است که تالاب‌ها در اختیار ما می‌گذارد و در صورت از بین رفتن آن ما دچار انواع بلیه خواهیم شد».


برای شنیدن این گزارش می‌توانید به فایل صوتی مراجعه کنید.


منبع : http://www.dw-world.de

آسیب‌های خشکسالی کم‌سابقه در ایران

کشور ایران به خاطر قرار گرفتن در کمربند خشک جغرافیایی، جزو مناطق کم باران جهان به شمار می‌آید. اما شرایط اقلیمی سال‌های اخیر از یکی از سخت‌ترین دوره‌های خشکسالی در ایران حکایت می‌کند.



مقام‌های مسوول پیش از این در سال ۱۳۸۶ پیش بینی کرده بودند ایران به مدت ۴ سال با مشکل خشکسالی روبرو خواهد بود. برخی از کار‌شناسان این شرایط را در ۴۰ سال اخیر کم سابقه می‌دانند.

امسال ۷۰ درصد استان‌های ایران گرفتار خشکسالی شده‌اند. به گزارش خبرگزاری مهر محمدباقر صدوق، معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست روز پنجشنبه (۲۳ تیرماه/۱۴ ژوئیه) اعلام کرد: «در حال حاضر بحران خشکسالی در استان یزد بیش از سایر استان‌هاست و سازمان محیط زیست از دولت درخواست اعتبارات متمرکزی برای پرداختن به این موضوع شده است.»

وی همچنین از ناتوانی بسیاری از استان‌ها برای رساندن آب و علوفه به حیات وحش و حیوانات اهلی به خاطر بحران خشکسالی خبر داد.

آقای صدوقی تصریح کرد که سازمان محیط زیست ایران درخواست کرده اعتباری برای تهیه آبشخور در این استان‌ها در اختیار این سازمان قرار گیرد که تاکنون هیچ اقدامی انجام نشده است.

در همین حال یکی دیگر از مسوولان سازمان محیط زیست ایران از اختصاص تنها ۲۵ میلیون تومان اعتبار برای هر استان برای مقابله با پدیده خشکسالی خبر داد.

علیرضا خلیلی می‌گوید که در حال حاضر برای ۱۱ استان که با بحران خشکسالی مواجه هستند اعتباری در حدود ۱۰ میلیون تومان برای تامین آب و ساخت آبشخور برای حیات وحش اختصاص یافته است.

به گفته این آقای خلیلی برای تامین علوفه مورد نیاز حیات وحش نیز برای هر یک از ۲۷ استانی که با مشکل خشکسالی مواجه هستند ۱۵میلیون تومان اعتبار در نظر گرفته شده است.

۲۳ گونه گیاهی در معرض نابودی

خشکسالی همچنین گونه‌های گیاهی ایران را در معرض خطر نابودی قرار داده است. مدیر کل دفتر تاریخ طبیعی و ذخایر ژنتیکی سازمان حفاظت محیط زیست می‌گوید که ۲۳ گونه گیاهی در معرض نابودی قرار دارند.

مزارع خشکیده برنج
شهاب منتظمی با اشاره به اینکه این گونه‌ها علفی هستند تصریح کرد: «به دلیل افزایش خشکسالی طیف وسیعی از گیاهان کشور در آستانه آسیب پذیری قرار گرفته‌اند.»

در روزهای میانی تیرماه امسال اعلام شد که تنها در شرق اصفهان، ۴۲۰ هزار درخت بر اثر خشکسالی و خشک شدن رودخانه‌ی زاینده رود، نابود شده‌اند.

رئیس شورای شهر اصفهان گفت که دلیل این موضوع، خشکسالی کم سابقه در اصفهان است که این روز‌ها به عنوان تهدیدی جدی برای این کلان شهر محسوب می‌شود.

احمدی‌نژاد غرب را متهم کرد

اردیبهشت ماه امسال، رییس جمهور ایران مدعی شد "بر اساس اخباری که صحت آن در مورد وضعیت آب و هوا مورد تایید قرار گرفته است، کشورهای اروپایی با استفاده از تجهیزاتی خاص، به گونه‌ای عمل کرده‌اند که ابر‌ها تخلیه شده و ابرهای بارش‌زا به کشوری‌های منطقه از جمله ایران نرسد."

وی هدف کشورهای اروپایی را "ایجاد تنش و تخاصم در آب‌های مرزی کشور‌ها" عنوان کرد و افزود: «این موضوع از طریق مراجع حقوقی کشورمان پیگیری خواهد شد و این کار زشت نباید ادامه پیدا کند.»

با این وجود کار‌شناسان معتقدند با توجه به شرایط جغرافیایی ایران، این کشور باید در استفاده از منابع آب خود برنامه‌ریزی دقیق‌تری را در مدیریت منابع آبی در پیش بگیرد.

یک کار‌شناس مهندسی آب در مقاله‌ای که خبرآنلاین آن را منتشر کرده از تنوع‌بخشی به منابع آب قابل دسترس به‌ویژه منابعی که کمتر تحت تأثیر تغییرات اقلیمی هستند به عنوان یکی از استراتژی‌های ممکن برای افزایش ضریب امنیت آب در ایران نام برده است.

دکتر علی‌مراد حسن‌لی یکی از این راهکار‌ها را استفاده از پساب فاضلاب‌ها در آبیاری و بهره‌گیری از فناوری نمک‌زدایی آب دریا می‌داند.

وی تصریح می‌کند: «صرفه‌جویی در مصرف آب با اجرای برنامه‌های آموزشی در راستای فرهنگ‌سازی، صرفه‌جویی از طریق ایجاد محدودیت در مصرف آب و عرضه آب با قیمت تمام‌شده البته با ملاحظاتی، راهکارهای دیگری است که مورد نظر هستند.»


منبع : http://www.dw-world.de

سیستم موقعیت یاب جهانی (GPS)

سیستم مکان یاب جهانی






GPSچیست؟


GPS یا سیستم مکان یابی جهانی ،یک سیستم ناوگانی ماهواره است که از شبکه ای با 24 ماهواره ساخته شد و بوسیله ی سازمان دفاع آمریکا در مدار قرار گرفت. در ابتدا GPS برای مصارف نظامی به کار گرفته می شد اما در 1980 ، دولت آمریکا این سیستم را برای استفاده های شخصی در نظر گرفت.GPS درهر شرایط آب و هوایی و در هر جای دنیا ،در 24 ساعت شبانه روز قابل دسترسی است و هیچ حق اشتراک یا هزینه ای برای استفاده از GPS وجود ندارد.






GPS چگونه کار می کند؟

ماهواره های GPS در یک مدار معین، زمین را دو بار در روز دور می زنند و سیگنال های اطلاعاتی را به زمین ارسال می کنند. دریافت کننده GPS این اطلاعات را گرفته و برای محاسبه مکان دقیق کاربر از روش های هندسی استفاده می کند. در اصل دریافت کننده ی GPS زمان ارسال سیگنال از ماهواره را با زمان دریافت سیگنال مقایسه می کند. اختلاف زمان بازگو کننده ی میزان فاصله ی ماهواره از دریافت کننده ی GPS است. با اندازه گیری فاصله، از تعدادی چند از ماهواره ها ،دریافت کننده می تواند مکان کاربر را مشخص کرده و آن را روی نقشه ی الکترونیکی واحد نمایان کند.

یک دریافت کننده ی GPS با سیگنال هایی که از حداکثر سه ماهواره دریافت می کند، می تواند مسیر حرکت و مختصات دو بعدی (طول و عرض) مکان را محاسبه کند. با در نظر گرفتن چهار یا بیشتر ماهواره ، دریافت کننده می تواند مختصات سه بعدی (طول،عرض،ارتفاع) مکان کاربر را مشخص کند. زمانی که مکان کاربر مشخص شد ، GPS می تواند سایر اطلاعات نظیر:سرعت،مسیر،فاصله ی پیموده شده،فاصله تا مقصد،زمان طلوع و غروب خورشید و ... را محاسبه کند.




دقت GPS تا چه حد است؟


امروزه دریافت کننده های GPS دارای دقت بی نهایت بالایی هستند و این امر را مدیون طرح کانال چند گانه موازی هستیم. دریافت کننده های کانال 12 موازی گارمین به محض روشن شدن سرعت بالایی در برقراری رابطه با ماهواره دارد و این ارتباط به طور مستمر بر قرار است و حتی درختان انبوه و آسمان خراش های بلند مانع برقراری ارتباط نمی شوند.کارخانه های اتمسفریک و دیگر چشمه های ایجاد خطا، روی دقت دریافت کننده ی GPS تاثیر می گذلرند. دریافت کننده های GPS گارمین دارای میانگین دقت 15 متر می با شند.دریافت کننده های GPS گارمین با قابلیت سیستم افزایش عرض ناحیه دقت را با میانگین کمتر از 3 متر بهبود می بخشد. هیچ لوازم یدکی و یا حق الزحمه ای برای استفاده از سیستم افزایش عرض ناحیه احتیاج نیست.کاربران می توانند دقت را با کمک GPS تفاضلی بهتر کنند. به این صورت که سیگنال های GPS را تقویت می کند و به میانگین 3تا 5 متر می رساند.گارد ساحلی آمریکا اغلب از سرویس تقویت کننده GPS تفاضلی استفاده می کند. این سیستم شامل شبکه ای از برج ها می باشد که سیگنال های GPS را دریافت کرده و سیگنالی تقویت شده به وسیله ی فرستنده های رادیویی ارسال می کنند. به منظور دریافت سیگنال های تقویت شده کاربران علاوه بر GPS به یک آنتن و دریافت کننده علایم گوناگون نیاز دارند.





سیستم ماهواره ای GPS :



24 ماهواره که بخش فضایی GPS را شامل می شوند در مداری با فاصله ی 12 هزار مایل از زمین قرار دارند. آنها پیوسته در حال حرکت بوده و در کمتر از 24 ساعت دو دور کامل می زنند. این ماهواره ها با سرعت تقریبی 7 هزار مایل در ساعت حرکت می کنند.

ماهواره های GPS به کمک انرژی خورشید کار می کنند. در زمان خورشید گرفتگی و زمانی که این انرژی وجود ندارد، آنها با بهره گیری از باطری های پشتیبان به کار خود ادامه می دهند.علاوه بر این، راکت های تقویت کننده ی کوچک به کمک ماهواره آمده و آن را در مسیر اصلی خود قرار می دهند.

در اینجا به حقایق جالبی در مورد ماهواره های GPS اشاره می کنیم:(البته ناو استار نامی است که سازمان دفاع آمریکا برای GPS انتخاب کرد.)
اولین ماهواره ی GPS در سال 1978 به سوی مدار خود روانه شد.
تمام 24 ماهواره در سال 1994 به راه افتادند.
کارایی هر ماهواره حدود 10 سال است و جایگزین ها دائما در حال ساخته شدن و قرار گرفتن در مدار خود می باشد.
وزن یک ماهواره GPS در حدود دو هزار پند ( 907 کیلوگرم) است و زمانی که صفحات خورشیدی آن باز می شود در حدود 17 فوت (8.18 متر) عرض دارد.
قدرت فرستنده ها تنها50 وات یا کمتر است.





سیگنال چیست؟

ماهواره های GPS دو سیگنال رادیویی کوتاه و قوی L1 و L2 را ارسال می کنند. GPS های شخصی L1 را با فرکانس 1575.42 مگا هرتز روی باند UHF دریافت می کنند. این سیگنال ها از میان ابر و گاز و پلاستیک عبور می کند اما از میان جامدات ، ساختمان ها و کوه ها نمی تواند عبور کند.یک سیگنال GPS شامل سه بیت اطلاعات متفاوت است: یک کد تصادفی کاذب، اطلاعات زود گذر(یک روزه) و اطلاعات سالیانه.
کد تصادفی کاذب به سادگی یک کد ID است که ماهواره ای را که در حال ارسال اطلاعات می باشد را مشخص می کند. شما می توانید این عدد(کد) را هنگامی روی صفحه ماهواره واحد GPS گارمین خود ببینید که آن مشخص می کند کدام یک از ماهواره ها در حال دریافت کردن آن است.
اطلاعات زود گذر(یک روزه): مکانی را که هر ماهواره GPS در هر ساعتی باید داشته باشد را به دریافت کننده ی GPS نشان می دهد.این اطلاعات ارسال شده توسط هر ماهواره ، اطلاعات مداری مربوط به آن ماهواره و سایر ماهواره های واقع در سیستم را نشان می دهد.
اطلاعات سالیانه که به وسیله هر ماهواره به طور پیوسته ارسال می شود شامل اطلاعات مهمی در رابطه با وضع ماهواره (سالم یا خراب بودن)، زمان و اطلاعات رایج است. این بخش از سیگنال برای مشخص کردن مکان بسیار ضروری است.

چشمه هایی که بر سیگنال های GPS‌ تاثیر گذاشته و باعث فاسد شدن (از بین رفتن) آنها شده و در نتیجه روی دقت و صحت اطلاعات تاثیر گذار است به قرار زیر می باشد:
تاخیرات تروپوسفر (پایین ترین بخش اتمسفر) و یونسفر (یون کره): سیگنال های ماهواره ای به هنگام عبور از اتمسفر کند می شوند. سیستم GPS از مدلی ساختگی استفاده می کند تا میانگین تاخیر را محاسبه و هر چند به طور جزیی این نوع خطا را اصلاح کند.
سیگنال های چند گانه:زمانی رخ می دهد که سیگنال های GPS قبل از رسیدن به دریافت کننده توسط ساختمان های بلند یا سطوح سنگی بزرگ، منعکس می شوند که این خود باعث افزایش زمان سفر و در نتیجه ایجاد خطا می گردد.
خطاهای زمانی دریافت کننده: ساعت یک دریافت کننده همانند ساعت های اتمی ماهواره های GPS دقیق نیست بنابراین خطای زیادی از لحاظ وقت و زمان ممکن است پیش آید.
خطاهای مداری : اطلاعات یک روزه ممکن است که مکان نادرستی از ماهواره را گزارش دهد که باعث ایجاد خطا می شود.
تعدادی از ماهواره های قابل رویت ،ساختمان ها، ترن،موانع الکترونیکی و حتی بعضی اوقات درختان انبوه می توانند سدی در برابر سیگنال ها شوند که منجر به ایجاد خطا شده و یا موقعیت یابی غیر ممکن می گردد.
هندسه ماهواره ها: اشاره به موقعیت نسبی ماهواره ها در هر زمانی دارد. یک مثال که در مورد هندسه ماهواره ها وجود دارد زمانی است که ماهواره ها در زاویه های عریض در ارتباط با هم قرار دارند. زمانی که ماهواره ها روی یک خط و یا گروهی کوچک قرار دارند هندسه ضعیفی را ایجاد می کنند.
فساد عمدی سیگنال ماهواره: قابلیت استفاده از ماهواره های برگزیده (که به مخفف SA گفته می شود) که یک فساد عمدی در سیگنال ها است ، زمانی به وسیله ی سازمان دفاع آمریکا وضع شد. SA برای این در نظر گرفته شده است تا دشمن نظامی نتواند سیگنال های فوق العاده دقیق GPS استفاده کند.دولت آمریکا SA را در ماه مه 2000 قطع کرد تا دقت دریافت کننده های GPS های شخصی را افزایش دهد.

تالاب هامون از آبادی تا نابودی، عدم مطالعات علمی و شاهکار عظیم م

تالاب هامون از آبادی تا نابودی، عدم مطالعات علمی و شاهکار عظیم مدیران محیط زیست کشور


ابتدا کلیاتی در مورد تالاب ها ذکر مینمایم :


کشور ایران به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و زمین شناختی فلات ایران از تعداد و تنوع بسیار بالای اکوسیستم های تالابی برخوردار است به طوری که از ۳۹ محیط تالابی تعریف نشده به جز یک مورد ، مابقی در ایران یافت می شود . بالغ بر ۲۷۰ تالاب در کشور ما وجود دارد که ۸۰ مورد آنها از وسعتی درخور توجه برخوردار هستند که می توانند در سطح بین المللی نیز مطرح باشند اما تنها ۲۲ تالاب کشور در سایت رامسر به عنوان مهمترین تالاب های بین المللی به ثبت رسیده است که به رغم اهمیت بالای این ۲۲ منطقه در سطح جهان و قرار گرفتن اکثر این مناطق در فهرست مناطق چهارگانه و تحت الحفظ سازمان حفاظت محیط زیست، هیچیک از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست . ۷ تالاب از سوی دبیرخانه کنوانسیون رامسر در فهرست مونتروی کنوانسیون به عنوان تالاب های در معرض تهدید و تخریب ثبت شده ، در حالی که تعداد واقعی تالاب های در شرف نابودی کشور رقمی بیش از این است .


حال به معرفی و مشخصات این تالاب بین المللی (تالاب هامون) می پردازم :


حوزه هامون هیرمند، دارای وسعت 34273 کیلومتر مربع است که 5/74% سطح حوزه آب ریز در سطح استان است.رودخانه هیرمند و چاه نیمه، منبع اصلی تامین آب دشت سیستان و در حقیقت شاهرگ حیاتی منطقه سیستان است که از کوه های هندوکش و ارتفاعات بابایغما در چهل کیلومتری غرب کابل، در افغانستان، سرچشمه می گیرد و پس از طی مسافت 1050 کیلومتر، وارد خاک ایران می شود.این رودخانه در مرز جریات پیدا می کند و پس از انشعاب شاخه های شیردل و نیاتک از آن، وارد خاک افغانستان می شود، شاخه دیگر در ناحیه جنوب شرقی خاک سیستان پس از انشعاب از طریق سد کوهک در جهت شرقی غربی، مستقیماً وارد خاک این منطقه می گردد و در محل سد زهک دو شاخه اصلی، در همان جهت ادامه مسیر می دهد.سد سیستان و پل نهر آب بر این شاخه ]که از طریق چاه نیمه تامین می شود.[ تعبیه شده است.این رودخانه، نهایتا در محل لورگ باغ وارد دریاچه هامون می گردد.


نام دریاچه هامون در اوستا (کانس اویا) آمده و در پهلوی (کیانسی) ور در کتب فارسی (کانفسه) آمده است.در یشت نوزدهم که نام زامیادیشت معروف است (بند66) آمده است که مرکزیت دین زرتشت، سرزمینهای پیرامون دریاچه کیانسیه است و گاهی با کلمه (آپ) امیخته و بصورت (کیانسی آپ) آمده است. هامون اسمی است که بعدها به این دریاچه داده شد. سابقه تاریخی این دریاچه نشان می دهد که در ایران قدیم از لحاظ مذهبی دارای تقدس بوده، چنانکه استاد پورداوود می گوید: شرافت هامون در این است که در آینده سه پسر از پشت پیغمبر(زرتشت) از کنار آن ظهور خواهندکرد که هر یک به فاصله هزار سال از همدیگر پا به عرصه وجود خواهندگذاشت. بدین ترتیب بنا به تفصیل کتب تاریخی، فروهرها برای نگهداری نسل آینده زرتشت به دریاچه کیانسی(هامون) گماشته شده اند.

بنابر روایات مذهبی زرتشتیان، عالم از بدو خلقت روح تا پایان به دوازده دوره هزارساله تقسیم می شود که دهمین هزاره(هزاره هوشیدر) سپس (هزاره هوشیدرماه) و در آخر (هزاره سوشیانت) است.

گذشته از کتب پهلوی، به تکرار در خود اوستا(کانس اویا) یا دریاچه هامون محل ظهور سوشیانت خوانده شده و در فقره های 92-96 زامیادیشت آمده که سوشیانت پیک اهورامزدا پسر (ویست تئوروئیری) بدان هنگام که از آب کیانسی بدرآید، گرزی پیروزمند در دست دارد.

در فقره 66 زامیادیشت چنین آمده است: فر کیانی، از آن کسی است که شهریاری وی از آنجایی که رود هیرمند، دریاچه کیانسیه(هامون) را تشکیل می دهد، برخاسته است. آنجایی که کوه اوشیدم جای دارد و از گرداگرد آن آب بسیار از کوهها سازیر شده است.

بسیاری از محققان معتقدند که کوه اوشیدم یا اوشیدر در سیستان است و جایی که رود هیرمند، دریاچه هامون را تشکیل داده همانا کوه خواجه است. زیرا دردشت سیستان غیر از کوه خواجه، هیچ پشته سنگی دیگری وجود ندارد تا هیرمند بر پیرامون آن بریزد. بنابراین کوه خواجه از روزگاران گذشته و از عهد بززگی وسرافرازی ایران، پرستشگاه پاک دینان و مسکن پارسیان و جایگاه عبادت بزرگان دین مزدیسنا بوده و امروز نیز نزد مردم مسلمان سیستان از قداست خاصی برخوردار است. به عبارتی جشنهای نوروزی کوه خواجه که بسیاری به آنها اشاره دارند، شاید ریشه ای در زمان باستان داشته باشد، از زمانی که معتقدان زرتشتی به انتظار ظهور سوشیانت درآن جمع می شده اند و تا به امروز نیز باقی مانده است. در زمانی نه چندان در آیین بعضی از مردم سیستان که در آبادی های کنار دریاچه هامون خانه داشتند، این بود که شبی که فردایش نوروز بود، دختر زیبایی را بر اشتری آذین شده سوار می کردند و به کنار دریاچه می بردند. در آنجا گروه مردان دور از اجتماع زنان و دختران به کناری می رفتند و به شادی و ساز و آواز می پرداختند و زنان دختر زیبا را که اوشیدر نام نهاده بودند، برهنه داخل آب می نمودند و تا نیمه شب به رقص و ترانه خوانی و شور و نشاط می پرداختند. پس از آن دختر را به همان آیین به خانه باز میگرداندند. این رسم بی گمان اشارتی به باورهای زرتشتیان دارد که ذکر می شود.

در مورد تولد سوشیانت، موعود منتظر زرتشتیان، گفته شده است که در آخر دوازدهمین هزاره، دوشیزه ای از خاندان بهروز در دیاچه هامون خود را می شوید و آبستن می شود، از او سوشیانت، آخرین آفریده اهورامزدا، روی به جهان خواهد نمود و چون به سن سی سالگی رسید امانت رسالت مزدیسنا به وی واگذار می شود. در آن روز خورشید در وسط آسمان بی حرکت می ماند و بدین وسیله ظهور سوشیانت به جهانیان بشارت داده خواهدشد.



مراتع دریاچه هامون


مراتع حاشیه دریاچه هامون که پس از عقب نشینی آب مورد استفاده دامداران سیستان قرار می گیرند، متأثر از ترسالی ها و خشک سالی ها بوده ، بطوری که در زمان ترسالی سطح نسبتا وسیعی را به خود اختصاص داده و از گونه های مرغوب علوفه ای پوشیده می شوند، در حالی که در خشک سالی ها اثری از گونه های مرغوب نمانده و اگر هم در مناطقی این گونه ها مشاهده می شود، در اثر فشار چرا، به شدت تخریب می شوند.

جدول ، لیست مراتع هامون و مشخصات آن ها را در زمان ترسالی نشان می دهد .




نیزارهای دریاچه هامون

آنچه در قالب نیزار شناخته می شود، در واقع ترکیبی از چند گونه گیاهی از قبیل، نی، لوئی، قمیش ، هزارنی و جگن می باشد، که به خاطر تراکم بیشتر نی نسبت به سایر گونه ها به نیزار معروف شده است .

 لوئی جهت ساختن حصیر، پرده و یا قایق های سنتی ( توتن) به کار می رود و گونه های قمیش، هزار نی و جگن به همراه گونه های بونی، مرغ و خارشتر بیشتر مورد چرای گوسفندان عشایر قرار می گیرد. نیزارهای هامون منبع غنی و در دسترس جهت تغذیه گاوها بوده است . به طوری که یک رأس گاو به وزن 300 کیلوگرم به 60 % پروتئین قابل هضم در قبال 500 گرم افزایش وزن روزانه 02/0 درصد فسفر و 04/0 درصد کلسیم در جیره غذایی روزانه نیازمند است و نی به تنهایی می تواند، نیمی از پروتئین قابل هضم مورد نیاز و تمامی احتیاج دام به فسفر و کلسیم را تأمین نماید . این منابع بسیار غنی در طول تاریخ هامون، چندین بار در معرض تخریب واقع شده اند که به مهمترین آن در ذیل اشاره می شود.



و اما ....




شاهکاری از جنس مدیران ایرانی !!



دریاچه هامون به عنوان هفتمین تالاب بین المللی جهان و بزرگ ترین دریاچه آب شیرین کشور تقریباً برای همیشه از روی نقشه جغرافیایی پاک شد . دریاچه ای که تا کمتر از دو دهه قبل هر ساله پذیرای بیش از یک میلیون پرنده مهاجر بود . با نابودی هامون ۱۵ هزار صیاد بیکار شدند و زنانی که با بهره گیری از نی های دریاچه به تولید صنایع دستی اشتغال داشتند منبع درآمد خود را از دست دادند . دامداران سیستانی با ۱۲۰ هزار رأس گاوی که تا دیروز در ۷۰ هزار هکتار از اراضی دریاچه چرا می کردند مهاجرت کردند و ۸۰۰ روستا تحت تاثیر هجوم شن های روان دریاچه قرار گرفته است. دریاچه ای که سالانه ۱۲ هزار تن ماهی از آن صید می شد امروز یک بستر خشک و تفتیده است. شاید اگر مطالعه دقیقی صورت می گرفت مشخص می شد که نابودی هامون بزرگ ترین پدیده پناهندگی و آوارگان زیست محیطی در کشور را رقم زده است . خشکسالی های سال های اخیر و عدم پایبندی افغان ها به رای کمیسیون دلتا ( کمیسیون دلتا متشکل بود از کارشناسان سه کشور کانادا، آمریکا و شیلی که روی رودخانه هیرمند کار کارشناسی انجام دادند ) و قرارداد ۱۳۵۱ دولت ایران و افغانستان مبنی بر آزادسازی ۲۶ متر مکعب آب در هر ثانیه در رودخانه هیرمند و ضعف روابط دیپلماتیک دولت ایران در حل این معضل ، جملگی باعث شد تا امروز هامون چشم انتظار قطره ای از آب هیرمند باشد.

(برای مشاهده  و اطلاعات بیشتر در مورد معظل آب هامون و هیرمند اینجا کلیک نمائید.)



تاریخچه و علل تخریب نیزارها


بررسی تاریخچه هامون نشان می دهد که تا سال 1359 سطح نیزارها به حدی افزایش می یابد که موجب نگرانی اهالی و مسئولین می شود. به منظور کاهش نیزار، احداث کارخانه فیبر، نئوپان و کارتن سازی در اطراف تالاب مطرح می شود که با مخالفت اداره کل محیط زیست استان سیستان و بلوچستان ، این طرح اجرا نمی گردد . با آغاز دهه شصت، روز به روز سطح نیزارها کاهش می یابد که در ابتدا محسوس نیست، اما در سالهای پایانی این دهه یعنی 69-1368 مساحت نیزارها به حداقل ممکن ( کمتر از یکصد هکتار) تقریبا هزار برابر کمتر از سطح طبیعی می رسد.


جدول : تغییر مساحت نیزار های هامون طی سالهای 1372-1351




همانطور که مشاهده می شود سطح نیزارها و پوشش گیاهی هامون ها از سال 1351 به بعد سیر نزولی داشته است که این تغییرات در مورد هامون پوزک کمتر از هامون صابری و هیرمند بوده است. تغییرات در مورد هر سه هامون در طی 20 ساله اخیر در جدول آمده است :


 جدول :تغییر مساحت نیزارهای به تفکیک سه هامون طی سالهای 1372-1351





کاهش سطح نیزارها تدریجی و تقریبا در کوتاه مدت غیر محسوس بوده، ولی در سال 1368 به اوج خود رسیده تراکم نیزارها رو به کاهش و نابودی گذاشت . در نتیجه دریاچه هامون تقریبا از چرخه اقتصادی سیستان ( خصوصا در امر دامداری ) خارج گردید و تمامی گاوداران تختک نشین هامون که بالغ بر 20 هزار واحد دامی را بطور مستقیم تشکیل می دادند همگی متواری شده و در پی تأمین علوفه از این روستا به آن روستا و در نهایت اکثر آن ها در حاشیه شهرها سکنی گزیدند .

از بین رفتن نیزارها یک مسأله حاد و پیچیده اجتماعی محسوب می شد که به عنوان مهمترین معضل منطقه شناخته شد. از اینرو مسئولین منطقه ای و کارشناسان صاحب نظر دانشگاهی در سطح کشور، به طور مستمر و با جدیت این مسأله را پیگیری نمدند . نتایج جلسات متعدد چهار فرضیه را به عنوان عوامل تخریب مطرح نمود که عبارتند از :


خشکسالی


جمع آوری و سوزاندن ریزوم ها توسط حاشیه نشینان به منظور تأمین سوخت و برداشت بیش از حد نی برای تعلیف دام ها


افزایش رسوب توسط رودخانه هیرمند و مدفون شدن ریزوم های نی


تغذیه ماهی های رها شده به دریاچه از نی (عامل اصلی)

جهت تعیین عامل اصلی تخریب نیزارها، آزمایشات و مطالعات میدانی توسط کارشناسان خبره انجام گردید. نتایج این بررسی ها نشان داد که

علت اصلی از بین رفتن نیزارها معرفی ماهی آمور یا کپور علف خوار در آغاز دهه شصت بوده است.هدف ازمعرفی ماهی آمور و دیگر ماهیان غیر بومی به تالاب ، از سویی بالا بردن میزان صید و افزایش درآمد صیادان ذکر شده و از سوی دیگر کنترل تراکم نیزارها بوده است. 



در نتیجه صید ماهی که قبلا ماهیتی معیشتی داشته و فعالیتی جنبی بود به فعالیت اقتصادی و در آمدزا تبدیل گشته و موجب رونق این فعالیت در منطقه شد و نتایج حاصله از این کار بسیار رضایت بخش بود. به طوری که پس از افزایش گونه های پرورشی همچون کپور معمولی، فیتوفاگ، آمور و سرگنده میزان برداشت سالانه آبزیان از 250 تن در اوایل دهه 60 به 751 تن در اواخر این دهه افزایش یافت که البته این افزایش 500 تنی در مقابل کل خسارات وارده به تالاب و عواقب آن بسیار ناچیز است ( نوری، 1373) .

به دلیل عدم مطالعه همه جانبه اثرات معرفی ماهی آمور، سازگاری و رشد سریع این گونه به دلیل فراوانی غذای آن در تالاب و بالا بودن میزان رها شده ماهی نسبت به میران صید شده آن ( به دلیل صید سنتی، گستردگی سطح تالاب و کم بودن عمق آب که مانع حرکت قایق است)، موجب عدم کنترل تراکم جمعیت ماهی آمور شد و طیف گسترده ای از این ماهی از نظر وزنی، سنی و تراکم که روند تخریب را سرعت می بخشیدند، در تالاب افزایش یافت و موجبات تخریب مهمترین عامل حیات دامداران و عشایر سیستان یعنی نیزارها را فراهم نمود، همچنین جمعیت پرندگان از 470000 قطعه در اوائل دهه 60 به 49198 قطعه در اواخر این دهه به دلیل از بین رفتن پناه و غذا شدیدا کاهش یافت .



دیدگاه من :

جای بسی تاسفه که بدون هیچ کار کارشناسی میان یه گونه جدید رو به مقدار خیلی زیاد از تالاب انزلی میارن به این تالاب که منجر به از بین رفتن پوشش گیاهی غالب تالاب که منبع اصلی دامداری اهالی منطقه بوده که با نابودی منبع تغذیه دام هاشون که باعث تلف شدن هزاران راس دام هاشون میشه و خودشون هم به دلیل نداشتن درآمد به حاشیه نشینی و مهاجرت به شهرها روی میارن که از پدیده های شوم جوامع هست. (هزاران آوراره زیست محیطی با این نابودی به وجود اومد).


شما هم میتونید دیدگاه خودتون رو (در قسمت بیان دیدگاه) بیان کنیدتا به آخر این مطلب اضافه بشه.



مشکلات زیست محیطی

این مجموعه شامل مشکلات و معضلات زیست محیطی جهانی مرتبط با محیط زیست شهری است:

حاشیه نشینی

پدیده حاشیه نشینی به دلیل اجبار و یا بعضی جاذبه ها صورت می پذیرد می تواند به راحتی و به طور فزاینده، کیفیت محیط زیست به ویژه زمین را کاهش و محرومیت اجتماعی را افزایش دهد.

دلایل حاشیه نشینی متعدد است و مواردی مانند کاهش منابع مشترک، تلاش برای فرار از ناراحتی، امید به اشتغال، دستیابی به اراضی مرغوب، اخراج از مناطق تحت حفاظت، اخراج از املاک کاربران عمده زمین، جایگزین کردن موقعیت های تجاری بهتر، اثرات ناشی از تعدیل ساختار اقتصادی، افزایش هزینه ها، در دسترس قرار دادن نیروی کار، فوت سرپرستان خانوارها، بلایای طبیعی و غیره را شامل می شود.

تغییرات اقتصادی ـ اجتماعی و زیست محیطی ناشی از تکنولوژی های جدید می تواند مردم را به حاشیه بکشاند. به عنوان مثال خشکسالی، بیماری، آفات، آلودگی، کاهش تقاضا، تغییر مد، جنگ، افزایش هزینه ها،تغییر در ارتباطات، محصولات جدید، مهاجرت نیروی کار، طرز برخورد کاربران جدید زمین، شکوفایی یا افت اقتصادی، جملگی از مواردی هستندکه به طور مستقیم یا غیر مستقیم به سبب ابداعات تکنولوژیکی باعث جابجایی جمعیت به صورت حاشیه نشینی می شود.

مطالعات فقر و کاهش کیفیت محیط زیست نشان می دهد که ترکیب سه عامل، باعث پدیده حاشیه نشینی می شود:

1- رشد سریع جمعیت

2- استفاده انحصاری از زمین همراه با مدرنیزه شدن کشاورزی در مناطق حاصلخیز

3- افزایش نابرابری در سیستم زمان بندی استفاده از زمین



رشد جمعیت و مشکلات زیست محیطی

بسیاری کشورهای درحال توسعه با ابعاد گوناگون فقر و مبارزه برای حفظ استانداردهای زندگی دست به گریبان هستند، ولی با این حال توجه کمی را در قبال خنثی سازی یا برطرف نمودن مشکلات زیست محیطی معطوف می دارند.

باید اذعان داشت که رشد جمعیت به خودی خود به معنی کاهش در کیفیت محیط زیست نبوده و حتی می تواند باعث بهبود تکنولوژی و یا افزایش تولیدات کشاورزی باشد.



شهر نشینی

در نیم قرن گذشته، شهرها با سرعت زیادی شروع به رشد کرده اند. بررسی های آماری نشان می دهد که در حال حاضر بیش از 50 درصد جمعیت جهان را به دنبال داشته است، مثل آلودگی آب، هوا، دفع زباله، افزایش مصرف سوخت، اعتصاب و فقر.

مدیریت زیست محیطی به ویژه در قرن بیست و یکم باید هر چه بیشتر ـ همراه با رشد مشکلات اجتماعی ـ مسائل محیط زیست شهری را مورد ملاحظه قرار دهد.



آلودگی و مواد زائد، ناشی از توسعه شهر نشینی

عمران شهری به طور عمده به ساکنان شهرهای بزرگ و کوچک اطلاق می گردد. در حال حاضر بسیاری از مناطق شهری به محیط زیست های آلوده و ناسالم زمین تبدیل شده اند.

شهرها بر یکدیگر اثر می گذارند و این تاثیرات با سرعت، به سایر مناطق شهری، گسترش می یابد. در کشورهای فقیر، فشارهای ناشی از عدم ثبات در ساختار اقتصادی ـ غالباـ نقطه آغازین نابودی شهرها به شمار می روند.

بسیاری از شهرها حتر در کشورهای توسعه یافته دارای سطوح خطرناکی از آلودگی هوا هستند و با اشکالی مختلفی از مشکلات مربوط به دفع مواد زائد و فاضلاب مواجه هستند.



اثر جزیره گرمایی

منظور از جزیره گرمایی این است که برخی از مناطق شهری (مثل مراکز شهرها) گرمتر از سایر مناطق اطراف خود بوده و باعث ایجاد جریانهای موضعی هوا می گردد.



پراکندگی شهری

توسعه شهرها، همواره با از بین رفتن زمینهای زراعی، تنوع بیولوژیکی و تفرجگاه های طبیعی همراه است. بیشتر شهرها در مناطق متروکه ای هستند که می توان از آنها برای کاهش آثار مخرب ناشی از توسعه شهرها استفاده نمود؛ ولی رفع آلودگی، بازسازی و اسکان این مناطق غالبا از هزینه های بالایی برخوردار می باشد. در چنین مواردی می توان با کاشت درخت و صرف هزینه های نسبتا پایین این مناطق را به تفرجگاههای عمومی تبدیل نمود و یا از چشم انداز زیبای آن لذت برد.



بارندگی و روان آب های شهری

در شهرها، به هنگام بارندگی، جریان آب موجود از طریق مسیل ها، جوی ها و کانالهای مختلف به حرکت در آمده و به فاضلاب مبدل می شوند. روان آبهای موجود همواره با خود مقداری گل و لای و مواد آلاینده را وارد مجاری فاضلاب شهرها می نمایند. بنابراین هر گونه پوسیدگی، شکستگی و خرابی در مجاری عبور روان آبها، می تواند باعث آلودگی سفره های آب زیرزمینی موجود در پایین شهرها می شود. لندن از شهرهایی است که از قدیم الایام با چنین مشکلاتی روبرو بوده است.



فاضلابهای شهری

تا قبل از قرن نوزدهم میلادی، مشکل دفع فاضلاب فقط به مناطق شهری مربوط می شد و به اشکال مختلفی مثل: تخلیه چاه توالت ها و فاضلاب خانگی، جمع آوری فضولات انسانی از معابر عمومی و یا کانالهای روباز فاضلاب شهری ـ که فاقد هر گونه امکانات بهداشتی بودند ـ مربوط می گردید.

با توسعه شهرها، مدیریت فاضلاب، از بازیافت به دفع تغییر شکل یافت و منابع موجود در فاضلابها را از قابل مصرف به دور ریختنی تبدیل نمود.



زباله های خانگی

زباله های خانگی می تواند با همکاری ومساعدت خانوارها به ویژه اقشار کم در آمد منافع اقتصادی فراوانی را به دنبال داشته باشد. یکی از این روش ها، جمع آوری زباله های قابل بازیافت از گوشه و کنار خیابان می باشد که این کار ممکن است به نوبت از ساکنان یک محله صورت گیرد.

برخی مواقع، زباله های خانگی با زباله های صنعتی، زائدات نیروگاهها و یا فاضلاب های عمومی مخلوط می شوند و می توانند آثار زیانبار مواد خطرناک را افزایش داده یا تسریع نمایند که خود نیازمند تدبیر و روشهای ویژه می باشد.

مواد پلاستیکی اساسی ترین مشکل مراکز دفن زباله هستند که به صورت پراکنده در روی زمین و یا شناور در اقیانوسها به چشم می خورند.



آلودگی سرب

از اوایل دهه 1930 میلادی تا کنون، بسیاری از شهرها با مشکل آلودگی سرب در هوا مواجه هشتند. 90 درصد سرب موجود در اتمسفر ناشی از سوخت خودروهای بنزینی می باشد. آلودگی سرب باعث کاهش وزن نوزادان می شود. کودکان در مقابل سرب آسیب پذیرتر هستند و ممکن است از این طریق دچار عقب ماندگی های ذهنی شوند.

انسانها ممکن است با تنفس هوای آلوده به سرب، نوشیدن آب های آلوده شده به وسیله اتصالات و لوله کشی های قدیمی و یا قرار گرفتن در محیطهایی که با رنگهای حاوی سرب نقاشی شده اند دچار عوارض ناشی از آلودگی سرب شوند.



دود گرفتگی شهرها

در خلال سالهای 1860 تا 1950 میلادی در انگلستان و بسیاری از شهرهای اروپا، دی اکسید گوگرد و دود ناشی از سوخت ذغال سنگ به ویژه برای مصارف خانگی در زمستان ـ مشکل آفرین بوده است. در حال حاضر این مشکل تا حد زیادی کاهش یافته ولی به صورتهای دیگر مثل مه دود فتوشیمیایی جلوه گر شده است. این پدیده باعث افزایش جهانی دمای زمین شده و همچنین دی اکسید نیتروژن موجود در هوا را بالا برده است.




در حال حاضر این مشکل تا حد زیادی کاهش یافته ولی به صورتهای دیگر مقل مه دود فتو شیمیایی جلوه گر شده است. این پدیده باعث افزایش جهانی دمای زمین شده و همچنین دی اکسید نیتروژن موجود در هوا را بالا برده است. قوانین هوای پاک (1956 و 1968) و قانون کنترل آلودگی (1974)، توانستند تا حد زیادی باعث کاهش آلودگی هوای دریای شمال شده و همچنین هوای دود گرفته انگلستان را بهبود بخشند.

مه دودهای فتو شیمیایی، وضعیت هوا را مانند روزهای ابری نموده و جریان هوا را به ویژه در ارتفاعات بالا، آنجایی که سپر حفاظتی اشعه ماورای بنفش نازکتر است از حد انداخته و در نتیجه آلودگی هوا ماندگار می شود.

آلودگی هوا از طریق باد و یا حرکت وسایل نقلیه موتوری، در شهرها منتشر می شوند. آلودگی هوا، ناشی از احتراق سوخت و تردد وسایل نقلیه موتوری می تواند از طریق کاربرد اگزوز های کاتالیزوری، سوخت تصفیه شده، موتورهای انژکتوری، جلوگیری از احتراق ناقص، ممانعت از تبخیر فراورده های نفتی، محدودیت تردداتومبیل های تک سرنشین، توسعه حمل و نقل عمومی و استفاده از انرژی های پاک در وسایل نقلیه موتوری به طور موثری کاهش پیدا نماید.



مشکل آلودگی و بهداشت عمومی

استفاده از آفت کشها، به طور گسترده از سوی مسئولین بهداشت عمومی، برای مبارزه و کنترل پشه، مگس، شپش، کنه، موش و غیره انجام می شود.

روشهای مختلف دیگری وجود دارد که توسط آنها ـ بدون استفاده از آفت کشها ـ می توان به طور چشمگیری از آسیب جانوران موذی در امان ماند. به عنوان مثال با درز گیری پنجره ها، استفاده از مقدار کمی نفت سفید روی آب های راکد، برای جلوگیری از رشد و تکامل حشرات، استفاده از ماهی های حشره خوار یا حلزون خوار در آبگیرها، دام گذاری برای جوندگان و یا بکارگیری تمهیداتی که مانع از جفتگیری و زاد و ولد حیوانات موذی می شود، می تواند از جمله این موارد باشد.



آلودگی مواد زائد صنعتی (غیر پرتوزا)

ذرات معلق، گازها، اشعه ها و اصوات به طرق مختلف در محیط پراکنده و پخش می شوند. زمینهایی که به دلایل مختلف از طریق صنایع آلوده می شوند، پس از مدتی به محلهای غیر قابل سکونت یا غیر قابل استفاده تبدیل می گردند که این امر خطرات بسیار جدی را برای سلامت و بهداشت انسان ها به دنبال خواهد داشت. در این رابطه راه حلهایی مثل وضع قوانین مناسب، ثبت اسناد و مدارک، ایجاد محدوده های کاربری زمین و انواع طرحهای احیای مجدد، می تواند به طور موثری مفید واقع شود.



رسوبات اسیدی و دی اکسید گوگرد

آلودگی ناشی از نیروگاههای حرارتی و صنایع می تواند در مقیاس گسترده ای باعث اثرات نامطلوب زیست محیطی شود. یکی از مهمترین این اثرات اسیدی شدن خاک است.

تقریبا 70 درصد رسوبات اسیدی به دلیل آلودگی ناشی از SO2 بوده و 30 درصد باقی مانده مربوط به سایر ترکیبات نیتروژن دار، مانند NO2 و N2O می باشد.



آلودگی خطرناک

آلودگی خطرناک را می توان به سه گروه عمده شیمیایی، بیولوژیکی و هسته ای طبقه بندی نمود. مواد شیمیایی خطرناک مثل PCB ها و سموم کلر دار، حتی در غلظت های پایین هم می توانند به عنوان یک تهدید جدی جلوه گر شوند. در زباله سوزها برای اجتناب از انتشار دوده و ذرات خطرناک، عمل سوزاندن، باید به طور کامل و در حرارتهای بسیار بالا انجام شود. ذکر این نکته ضروری است که حتی با وجود فیلترهای پیشرفته و روشهای نوینی مثل تزریق اکسیژن به داخل زباله سوزها، باز هم ممکن است ذرات به درستی هدایت نشوند.

آزبستهایی که در ساختمان سازی عایقکاری، ساخت لنت های ترمز و کلاچ وسایل نقلیه مواد نسوز و غیره بکار می روند، به هنگام تولید و مصرف ـ به دلیل ذرات ریزی که تولید می کنندـ برای سلامت انسان مضر هستند.

معضلات مصرف بی‌رویه کیسه‌های پلاستیکی در اروپا !

مصرف وافر کیسه‌های پلاستیکی و دورریختن آنها تنها پس از یک‌بار استفاده، از پی‌آمدهای جوامع مصرفی است که زیان‌های جبران‌ناپذیری برای طبیعت دارد. حال اتحادیه اروپا درصدد پیدا کردن راهی برای کاهش زباله‌های پلاستیکی است.

مسئول امور محیط زیست اتحادیه اروپا اعلام کرده که این اتحادیه در حال بررسی ممنوعیت استفاده از کیسه‌های پلاستیکی در سطح اروپا است. بر اساس آمار موجود هر فرد در اروپا سالانه حدود پانصد کیسه‌ی پلاستیکی مصرف می‌کند و بیشتر این کیسه‌ها تنها یک بار مورد استفاده قرار می‌گیرند.



منطقه مدیترانه در خطر

بسیاری از مصرف‌کنندگان کیسه‌های پلاستیکی را پس از یک بار مصرف دور می‌اندازند در سواحل مدیترانه وجود کیسه‌های پلاستیکی که توسط افراد دور انداخته می‌شوند در برخی نقاط منجر به شکل‌گیری فرشی از زباله‌های پلاستیکی روی ساحل و آبهای ساحلی دریا شده است. افراد در کمال بی‌توجهی کیسه‌های پلاستیکی را پس از استفاده در محیط اطراف خود رها می‌سازند و باد آنها را با خود به هر گوشه‌ای می‌برد.
معضل پلاستیک بویژه در دریاها و اقیانوس‌ها ابعاد وسیع‌تری دارد. در کنار کیسه‌های پلاستیکی شناور روی آب، پوششی نیز از ذرات کوچک پلاستیک در قسمت بالای دریاها و اقیانوس‌ها شکل گرفته است. به گزارش نهاد حفاظت از محیط زیست اتحادیه اروپا تنها در دریای مدیترانه حدود ۲۵۰ میلیارد ذره‌ی پلاستیکی به وزن ۵۰۰ تن وجود دارد. تجزیه شدن این ذرات می‌تواند صدها سال طول بکشد.


پی‌آمدهای زباله‌های پلاستیکی برای حیوانات

هریبرت وفرز (Heribert Wefers) یکی از کارشناسان نهاد حفاظت از محیط زیست آلمان دقیقا درباره همین ذرات پلاستیکی شناور در سطح دریاها هشدار می‌دهد و می‌گوید: «در برخی جاها در اقیانوس‌ها شمار این ذرات حتی بیشتر از شمار پلانکتون‌ها هستند که سطوح بالای اقیانوس‌ها محل زندگی آنها است. ماهی‌ها این ذرات پلاستیکی را هم می‌خورند و در نهایت معده آنها بیشتر حاوی پلاستیک است تا پلانکتون. از این رو ماهی‌ها به‌رغم داشتن شکمی پر از گرسنگی می‌میرند.»
در عین حال تنها ماهی‌ها نیستند که در معرض خطر وجود ذرات پلاستیکی در دریاها قرار دارند، بلکه این ذرات زندگی پرندگان دریایی نیز را نیز به مخاطره می‌اندازد. از یک طرف این احتمال وجود دارد که پرندگان در کیسه‌های پلاستیکی گیر افتاده و خفه شوند. از طرفی دیگر هنگاهی که این پرندگان ماهی می‌خورند ذرات پلاستیکی وارد بدنشان می‌شود.



راه‌حل‌های مختلف برای مبارزه با آلودگی محیط زیست

یکی دیگر از معضلاتی که کیسه‌های پلاستیکی به همراه دارند، نبود روشی مناسب برای دفع آنها بدون داشتن پی‌آمدهای زیانبار برای محیط زیست است. در حال حاضر پیدا کردن راه‌‌حلی برای مشکل کیسه‌های پلاستیکی مشغله فکری‌ بسیاری از کشورها است. بنا بر گزارش نهاد حفاظت از محیط زیست آلمان تقریبا ۲۵ درصد از کشورها در سراسر جهان به اشکال مختلف برای مبارزه با زباله‌های پلاستیکی اقدام کرده‌اند. استرالیا، هند و برخی از کشورهای آفریقایی استفاده از کیسه‌های پلاستیکی را ممنوع کرده‌اند. برخی دیگر از کشورها، از جمله ایرلند، بلژیک و چندین ایالت در آمریکا با تعیین مالیات برای این کیسه‌ها قیمت آنها را افزایش داده‌اند تا جذابیت آنها برای مشتریان کاهش یابد. در چین نیز توزیع رایگان کیسه‌های پلاستیکی ممنوع اعلام شده است. هریبرت وفرز این اقدام‌ها را روش مناسبی برای کاهش زباله‌های پلاستیکی می‌داند.


یکی از مشکلات استفاده از کیسه‌های پلاستیکی نبودن روشی مناسب یرای دفع آنهاست، روشی که به محیط زیست آسیب نرساند

ایتالیا چندی پیش بعد از ممنوع اعلام کردن کیسه‌های خرید از جنس پلاستیک متداول، کیسه‌هایی از جنس پلاستیک قابل تجزیه را وارد بازار کرد. اما نهاد حفاظت از محیط زیست و وزارت محیط زیست آلمان نگاهی بدبینانه نسبت به این راه‌حل دارند. آنها اعتقاد دارند که کیسه‌های پلاستیکی قابل تجزیه تنها برای فریب دادن مصرف‌کنندگان است. این نوع پلاستیک حاوی موادی مضر برای محیط زیست است و تجزیه‌ی آن آنقدر هم سریع صورت نمی‌گیرد.
در عین حال هم نهاد حفاظت از محیط زیست و هم وزارت محیط زیست در آلمان در مورد مؤثر بودن ممنوعیت سراسری استفاده از کیسه پلاستیک در اتحادیه اروپا تردید دارند. آنها معتقدند که کیسه‌های پلاستیک در تمام کشورهای عضو اتحادیه اروپا به طور یکسان مصرف نمی‌شوند و راه‌های استفاده از آنها در هر کشور متفاوت با دیگری است. به طور مثال در آلمان بسیاری از مصرف‌کندگان کیسه‌های پلاستیکی را پس از یک بار مصرف کردن بلافاصله دور نمی‌اندازند. در مجموع آلمان با مصرف سالانه ۶۵ کیسه‌ی پلاستیکی توسط هر فرد زیر میانگین مصرف کل اتحادیه اروپا قرار دارد.

پارک های ملی و مناطق حفاظت شده در تهدید تصمیم گیری برای حذف از

پارک های ملی و مناطق حفاظت شده در تهدید تصمیم گیری برای حذف از فهرست حفاظتی


مجلس شورای اسلامی دست اندازی به پارک های ملی ، مناطق حفاظت شده و جنگل های باستانی را به هر شکل و با هر عنوان ممنوع سازد!

این مناطق امانتی است از سوی ملت به دولت برای حفاظت نه واگذاری!


تحقیقات و مشاهدات کانون دیده بانان زمین و نیز خبر ها و گزارش های منعکس شده در رسانه ها، بیش از یک دهه است که خبر از سایه شوم تجاوزی می دهد که اختاپوس وار به پارک های ملی ، مناطق حفاظت شده ، جنگل های باستانی شمال ، جنگل های زاگرس، سواحل شمالی و جنوبی کشور و پس کرانه های آن ، آبخیز ها ( کوه ها ) و... چنگ انداخته و اهداف خود را یکی پس از دیگری به نام توسعه محقق می کند . شاهد مثال این دست تخریب ها که حاصل چنان تجاوزاتی بوده است در پایان همین بیانه آورده شده است .

همة این تجاوزات در سرزمینی اتفاق می افتد که :

*- از نظر پوشش جنگلی در زمرة کشور هایی است که دارای پوشش کم جنگل ( LFC) و یا کشور هایی که سطح جنگل های آنها نسبت به کل اراضی کشورشان کمتر از 10 درصد است.

*-جنگل های مرطوب آن کمتر از یک درصد است و در حال حاضر نیز به شدت مورد بهره برداری و واگذاری است.

*- مناطق چهار گانه حفاظتی آن ( پارک های ملی ، مناطق حفاظتی ، آثار طبیعی ملی، مناطق شکار ممنوع ) معادل 4/7 درصد ( 12 میلیون و 500 هزار هکتار ) و زیر استاندارد های جهانی است. ( طبق استاندارد های جهانی حداقل 10 درصد هر سرزمین می بایست حفاظت شده باشد )

*- بیش از 32 میلیون هکتار ( حدود 20 درصد ) از مساحت کشور را عرصه های بیابانی تشکیل می دهد ( با پراکنش در 17 استان ) .

*- بیش از یکصد میلیون هکتار از اراضی کشوردر معرض کاهش پتانسیل تولید و به تعبیری بیابان زایی قرار گرفته است .
*- میزان خسارت ناشی از فرسایش بادی کشور سالانه به بیش از یکصد میلیارد تومان رسیده است .

*-فرسایش آبی در آن بسیار بالاست و میزان رسوب پشت سد ها به 230 میلیون مترمکعب رسیده است به طوری که سالانه از ظرفیت سد های کشور به اندازه یک سد بزرگ کاسته می شود .

*- از 609 دشت کشور، بیش از یک سوم آن از نظر کمی به دلیل اضافه برداشت از سفره های آب زیر زمینی در شرایط بحرانی قرار گرفته است .

*- مناطق آبی در سواحل جنوبی و پس کرانه های تالابی بسیار با ارزش و نادر آن، با آلودگی های وسیع نفتی مواجه شده است .

*- مناطق آبی سواحل شمالی و تالاب های بی نظیر پس کرانه آن نیز در تهدید توسعه های صنایع نفت و پتروشیمی است .

*- هوای پایتخت و شهر های بزرگ آن از انبوه انفجار آمیز خودرو به مرز خفقان آور رسیده و آسیب های بسیار جدی و گسترده به سلامتی و زندگی مردم وارد شده است و خسارت سالانه آلودگی هوا در ایران به یک میلیارد و 810 میلیون دلار یعنی معادل 14 هزار و 420 میلیارد ریال رسیده است .

*- در میان 133 کشور جهان بر اساس شاخصه های عملکرد زیست محیطی ( PILOT) در سال 2006 در رتبه 117 جای گرفته است .

*- هنوز راهکارهایی برای معضل عظیم زباله اجرا نشده و زباله های آن رها سازی و دفن می شوند.
*- هنوز فاضلاب های صنعتی ، کشاورزی و مسکونی و بیمارستانی آن به داخل خاک یا در رودخانه ها و تالاب ها و دریا رها می شود .

*- که ...

بنابراین با تامل بر روی نکات فوق در می یابیم که کشور ما تحت شرایط دشوار طبیعی و انسان ساخت قرار دارد و در حال حاضر با معضلات حادّ محیط زیستی مواجه است و اینجاست که اگر به اهمیت جنگل های باستانی ، پارک های ملی و مناطق حفاظت شده توجه کنیم هرگز این گنجینه را در طبق پیشکش به دست نابودی نمی سپاریم و این امر زمانی اهمیت خود را نشان می دهد که بدانیم پارک های ملی ، مناطق حفاظت شده و جنگل های باستانی یعنی : 

یعنی مخزن آب

یعنی حافظ خاک

یعنی اکسیژن

یعنی بانک ژن

یعنی مخزن دارو و درمان جسم و جان

یعنی پایگاه تحقیقاتی ، پایگاه آموزشی

یعنی آموختن از طبیعت بکر که چگونه خود را ساماندهی می کند

یعنی الگو برای مدل های دست ساخت
یعنی موزه زنده گیاهی و جانوری

یعنی تنوع چشم انداز

یعنی یک اثر هنری زنده ،یعنی کارگاه نقاشی

یعنی میراث نسل ها

  یعنی پایگاه سجود در مقابل خالق هستی 

حال نگرانی از آنجا آغاز شد که معاونت طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در سخنانی حیرت آور با تاکید بر اینکه ما مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست را با چنگ و دندان حفظ کرده ایم، اظهار می کند: تعرضات تعدادی از دستگاه های دولتی و غیر دولتی به مناطق حفاظت شده سازمان بسیار زیاد و وحشتناک است این در حالی است که شمار نیرو های حفاظتی ما محدود است. وی تصریح کرد در صورت ادامه این روند مجبوریم در جه حفاظتی برخی از مناطق را کاهش دهیم و یا نام آنها را از فهرست مناطق حفاظت شده حذف کنیم.
(همشهری 2 دی 85 ) 

معاونت طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست با دو پهلو گویی و عدم شفافیت تهدید می کند که در صورت ادامه این روند تصمیم گیری برای کاهش درجه حفاظتی و یا حذف برخی از این مناطق از فهرست مناطق حفاظتی خواهد شد .

سئوال اینجاست که منظور ایشان از " ادامه این روند " چیست ؟

آیا منظور تعرضات تعدادی از دستگاه های دولتی و غیر دولتی به مناطق حفاظت شده سازمان است؟

یا کمبود نیرو ؟

اگر مقصود از این روند، تعرضات است ، آیا پاسخ شما به این تعرضات عقب نشینی و واگذاری است ؟

و اگر منظور از این روند ، کمبود نیرو است، شواهد مثالی که در زیر همین بیانیه آمده است تنها مؤید نظریه اول است مبنی بر تعرضات تعدادی دستگاه های دولتی و غیر دولتی ( بخش اختصاصی و خصوصی ) است .

بنا براین هرگاه دلیل تعرضات ، حجتی برای حذف مناطق حفاظتی باشد، باید از تجربه جنگ تحمیلی آموزش بگیرید، از آنانکه به بهای جان و زندگی خود و خانواده خود مرز های کشور را با همة تعرضات داخلی و خارجی بسیار وحشتناک رها نکردند و با گذشت از مرز های خود محوری ، این مرزو بوم را حفظ کردند که اگر چنین نبود اکنون کشور ما سرنوشتی چون عراق و افغانستان داشت ! آنها ایستادند و ایستادن را آموزش دادند و نه واگذار کردن و بخشیدن را !

معاونت طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در مصاحبه دیگری، به بخشی از دولت اشاره می کند که با آن ها به تعاملات خوبی رسیده اند. وی می گوید " خوشبختانه تعاملات خوبی در عرصه های طبیعی میان دو سازمان ( سازمان جنگلها و سازمان محیط زیست ) رخ داده است و نگاه سازمان جنگل ها و مراتع، از نگاه بهره برداری به نگاه حفاظتی تغییر پیدا کرده است. ( سایت خبر گزاری جمهوری اسلامی – 29 آذر 85 ) اما خیلی زود اخبار منتشر شده جنس این تعاملات را نشان می دهد. بخوانید روزنامه آینده نو مورخ دوشنبه 4 دی را در خصوص تعامل میان سازمان محیط زیست و سازمان جنگل ها را برای پاکتراشی 40 هکتار از جنگل های باستانی شمال ( مینو دشت استان گلستان ) به منظور راهسازی و معدن کاوی :

این خبر خود گویای آن است که برخلاف نظر ایشان، نگاه سازمان جنگل ها هیچگونه تغییری نکرده است و همان نگاه آشنای واگذاری و بهره برداری است و نه حفاظتی و این امر را به ذهن متبادر می کند که سازمان حفاظت محیط زیست نیز نگاه مشابه دارد و برخلاف اظهارات قبلی ایشان مبنی برحفاظت با چنگ و دندان، می بینیم که به راحتی به این نوع تعامل تن داده می شود . اینجاست که تصمیم وحشتناک و حیرت آور سازمان حفاظت محیط زیست مبنی برکاهش درجه حفاظتی برخی از مناطق و یا حذف نام آنها از فهرست حفاظت شده دور از ذهن نمی نماید .

معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در بخشی از مصاحبه اخیر خود تاکید می کند که حفظ این مناطق، تنها بر عهده سازمان حفاظت محیط زیست نیست و نیازمند یک عزم ملی است که هم اکنون این عزم ملی وجود ندارد . ( سایت خبر گزاری جمهوری اسلامی 29 آذر 85)

عزم ملی یک مقوله بسیار گسترده است که در این مجال فرصت پرداختن به آن نیست ولی کانون دیده بانان زمین معتقد است که بخش وسیعی از این مقوله به تصمیم سازان و تصمیم گیران حکومت بر می گردد که با تدوین یک برنامه آمایش سرزمین منطبق با شرایط بحرانی آب و خاک کشور، اولاً جلوی سلیقه های دولتی را بگیرند و درثانی، با تغییر و بازنگری در قوانین و پایبندی به تعهد به کنوانسیون های بین المللی این عزم ملی را به ظهور برسانند .

حال با توجه به تخریب های وسیع و تجاوزات گسترده به پارک های ملی ، جنگل های باستانی و مناطق حفاظت شده و با توجه به معضلات زیست محیطی حاد که دامنگیر کشور است و در فوق به آن اشاره مختصری شد و اظهار نظرات حیرت آور سازمان محیط زیست ( دولت ) در واگذاری و حذف این عرصه های بسیار حیاتی ، کانون دیده بانان زمین از مجلس شورای اسلامی یعنی نمایندگان مردم می خواهد که هرچه سریع تر دست اندازی به پارک های ملی ، مناطق حفاظت شده و جنگل های باستانی را به هر شکل و با هر عنوان ممنوع سازد و در پی آن از قوة قضاییه می خواهد که متخلفین را به اشّد مجازات محکوم کند .

بعلاوه کانون دیده بانان زمین توجه مجلس را به این مسئله جلب می نماید که، با عنایت به اینکه رئیس سازمان محیط زیست، حکم مقام معاونت ریاست جمهوری را دارد و به همین دلیل نظیر سایر وزارتخانه ها تحت نظارت مستقیم مجلس قرار ندارد ، ضروری است با بهره گیری از نظرات کارشناسان و تجارب دیگر کشور ها در این زمینه سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان جنگلها، از شکل کنونی تشکیلات اداری خود خارج و به عنوان وزارتخانه در آیند تا نمایندگان بتوانند وزیر شایسته برای این امر مهم را تأیید کنند و در ادامه وزیر مربوطه را مانند سایر وزرا مورد سئوال و استیضاح قرار دهند .

بیاد داشته باشیم که، توسعه بدون اکسیژن لازم ، بدون آب ، بدون خاک ، بدون جنگل و نهایتاً بدون پدیده های طبیعی حیاتی ، پایدار نخواهد بود و این امر ممکن نیست مگر، با حفاظت واقعی از این پدیده های طبیعی حیاتی و جلوگیری جدی و قانونمند از اینهمه تجاوز ، تخریب و آلودگی .


شواهد مثال زیر، ضرورت اقدام عاجل مجلس در ممنوع ساختن هر گونه تعرض و تجاوز و تخریب پارک های ملی ، مناطق حفاظت شده و جنگل های باستانی را ایجاب می کند. بعلاوه، این مثال ها که تنها به برخی پارک های ملی و مناطق حفاظت شده اشاره دارد، خود گویای آن است که این تخریب ها، نه بخاطر کمبود نیرو، بلکه به دلیل تعرضات و یا تصرفات بالفعل و یا قرار گرفتن در تهدید تصرفات بالقوه است :


*- منطقه حفاظت شده البرز مرکزی (دامنهء شمالی، بین دو رودخانه هراز و چالوس در استان مازندران ودر شهرستان های چالوس ، نور ، نوشهر واقع شده است و دامنه جنوبی آن در استان تهران در شهرستان های شمیرانات ، تهران و کرج . بعلاوه بخش های مهمی از حوزه های آبخیز لتیان ، کرج و کن و سولقان در این منطقه واقع شده اند , و اهمیت حیاتی برای تامین آب تهران دارد ) تهدید به نابودی کامل. کلنگ شوم این تهدید بزرگ در سال 1375 برای احداث آزاد راه تهران شمال زده شد و از آن تاریخ تاکنون که ده سال می گذرد با وجودآنکه تنها 5 درصد راه ساخته شده است، زمین های بسیاری به غارت و یغما رفت و امروز نیز با مصوبه اخیر دولت فاتحة بخش شرقی آن با احداث راه نور – بلده – گرمابدر – لواسان – تهران خوانده خواهد شد. بعلاوه احداث سد سیاه بیشه یکی دیگر از تهدید های جدی در این منطقه است. بیاد داشته باشیم این منطقه حیاتی هم اکنون از مهم ترین تامین کننده های آب استان تهران و بخش غربی مازندران است و تخریب آن با احداث این راه ها ضربه هولناکی به تامین آب در استان تهران و مازندران خواهد زد .

*- پارک ملی گلستان (استان گلستان) در معرض نابودی . احداث جادة عریض ترانزیتی از عمیق ترین درة این پارک. بخوانید گزارش کانون دیده بانان زمین را در همین سایت (تعریض جاده پارک ملی گلستان بر بستر سیل خیز یعنی بازی با جان مردم و عناد با منابع ملی)

*- پارک ملی لار (شمال استان تهران) در تهدید جدی نابودی . بر اساس مصوبه اخیر دولت مجوز عبور جاده از درون پارک داده شد. گفتنی است راه نور – بلده – خاتون بارگاه – گرمابدر – فشم – لواسان – تهران تماماٌ از مناطق حفاظت شده و از آبخیز های بلند منطقه می گذرد و نابودی کامل حوزه لتیان از دیگر پیامد های این راه شوم است . شایان ذکر است ایجاد این راه مدت هاست در دستور کار قرار دارد و در طی سال های گذشته نیز با ترفند " راه های روستایی" رشته هایی از این راه ها تا پشت پارک ملی لار آورده شده است و از آن طرف نیز تعریض راه فشم به گرمابدر در دو سال پیش شروع شد که کانون دیده بانان زمین در قالب یک گزارش ( تعریض راه فشم به گرمابدر به سود کوهخواران به ضررمنابع ملی ) اهداف و خطرات ناشی از احداث این راه را به اطلاع عموم رساند .

*- پارک ملی ارومیه (آذربایجان غربی و شرقی) احداث راه در دل دریاچه ارومیه – احداث سد های متعدد مخزنی در مسیر تمامی رودخانه های آب شیرین حوزه آبگیر دریاچه و کاهش حق آبه آن و معضلاتی که هم اکنون این دریاچه مهم با آن رو برو است.

*- پارک ملی نایبند (استان بوشهر) در استان بوشهر که تنها پارک ملی دریایی ایران و یکی از ارزشمند ترین زیستگاه های دریایی خلیج فارس است در تهدید جدی توسعه های نفتی است .

*- پارک ملی بمو (استان فارس) تصرف بخش های وسیعی از آن توسط پادگان های نظامی و دیگر اشخاص با نفوذ. گفتنی است این پارک یکی از ده پارک نمونه دنیا از نظر ذخایر ژنتیکی است.

*- پارک ملی سرخه حصار (شرق شهر تهران) تصرف و تخریب در ابعاد بسیار وسیع به گونه ای که معاونت طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست هم اکنون می گوید تنها بخش کوچکی از این پارک را بر عهده داریم ( 9 دی 1385 )

*- پارک ملی خُجیر (شرق شهر تهران) تهدید به عبور اتوبان و دو نیم کردن پارک و زمین خواری . مدیر کل محیط زیست استان تهران در گفتگو با ایسنا مورخ 4 آذر 85 در این مورد می گوید : اخیراً با توجه به احداث سد ماملو فشار مضاعفی به پارک ملی خجیر وارد شده و زمین خواران به این منطقه هجوم آورده اند . بعلاوه آتش سوزی های بسیار زیاد در این پارک ملی که هنوز در خاطرها هست و این یعنی عدم حفاظت از پارک ملی .

*- پارک ملی خبر (استان کرمان) در تهدید توسعه های گردشگری با آنکه تشکل های زیست محیطی کرمان خوشبختانه توانسته اند از حداث تله کابین در این پارک جلوگیری کنند (پشتیبانی کانون دیده بانان زمین از اعتراض تشکل های زیست محیطی کرمان به ساخت تله کابین در پارک ملی"خبر" ) ولی هیچ تضمینی برای ممنوعیت هر گونه دست اندازی به این پارک وجود ندارد.

*- منطقه های حفاظت شده ورجین و جاجرود (استان تهران) این مناطق که به دلیل تجاوز ، ویلا سازی های شخص ، قطعه قطعه کردن زمین در شیب تاکنون با زمین لغزش های متعدد روبرو بوده است که کانون دیده بانان زمین گزارش های مفصلی از این زمین لغزش ها داده است:

( زمین لغزش دیگر در حوزة لتیان .این بار با ابعادی بسیار وسیع در منطقه حفاظت شده جاجرود )

(زمین لغزش میگون، نتیجه آغاز تعریض جاده میگون - شمشک و تجاوز به ...)

(ساخت و ساز در مسیر شیب تند آبراهه، عامل اصلی خسارت (جانی و مالی) در سیل فشم - منطقه حفاظت شده ورجین )

ابعاد این تعرض ها در مصاحبة مدیر کل اداره محیط زیست استان تهران تا اندازه ای روشن است که ایشان در تاریخ چهارم آذر 1385 در گفتگو با ایسنا، با اشاره به پروند های زمین خواری مناطق تحت حفاظت این سازمان در استان تهران می گوید : ... در این پروند ها حدود 10 میلیون و 632 هزار و 322 متر مربع از اراضی تحت حفاظت اداره محیط زیست استان تهران به تصرف زمین خواران در آمده بود که ما با کمک دادسرای ناحیه 2توانستیم حدود 60 درصد از این زمین ها را خلع ید کنیم . "

*- منطقه حفاظت شده ارسباران (استان آذر بایجان شرقی ) بهره برداری از معدن سونگون در دل منطقه حفاظت شده جنگلی که به عنوان ذخیره گاه زیست کره نیز ثبت شده است که نتیجه آن تخریب وسیعی از اراضی جنگلی، نشت مواد شیمیای به.سفره های آب زیر زمینی ، تشدید فرسایش خاک و ... بوده است .

*- تالاب بین المللی و ذخیره گاه زیستکره میانکاله (استان مازندران) در محاصره تاسیسات نفتی . در شبه جزیره میانکاله آخرین باقی مانده های جنگل های باستانی جلگه ای هیرکانی وجود دارد که ارزش حفاظتی بسیار بالایی دارد ولی متاسفانه به شدت در تهدید آلودگی های نفتی قرار دارد (تالاب بین المللی میانگاله در تهدید جدی آلودگی های نفتی )

*- تالاب های بین المللی سه گانه آلاگل ، آجی گل و آلماگل (استان گلستان) در تهدید توسعه های نفت و پترو شیمی ( تالاب بین المللی آلاگل )

*- تالاب بین المللی گمیشان (استان گلستان) در تهدید توسعه های نفتی (تالاب بین المللی گمیشان در تهدید جدی طرح های نفتی )

*- تالاب بین المللی شادگان (استان خوزستان) در تهدید فاضلاب های طرح نیشکر ، جاده سازی در دل تالاب و آلودگی های نفتی نزدیک به دو سال است که 35 هزار متر مکعب زباله های بسیار سمی در این تالاب ریخته شده ولی تاکنون اقدام عملی برای خنثی سازی آن انجام نشد ه است . بخوانید گزارش کانون دیده بانان زمین را در همین سایت :

( نتایج آرمایش زباله های نفتی از زمین های گیسی آبادان نشانگر تهدید جدی برای تالاب شادگان )

35 هزار متر مکعب از زباله های سمی زمین گیسی سر از تالاب شادگان در آورد )

(بازی خطرناک بروکراسی در امحاء زباله های گیسی آبادان(زباله های نفتی تخلیه شده در تالاب بین الملی شادگان)

(طرح نیشکر و تالاب شادگان)

*- تالاب بین المللی گاوخونی (استان اصفهان) این سد دفاعی در مقابل پیشروی کویر امروز مرده است و به مخزن فاضلاب های صنعتی و کشاورزی ا صفهان تبدیل شده است ( تخریب تالاب گاو خونی، نابودی سد دفاعی در برابر پیشروی کویر)

*- دریاچه پریشان و دشت ارژن (استان فارس) این دو تالاب با خصوصیات ویژه در کنار هم یکی از شگفتی های طبیعت را به تصویر کشیده اند به گونه ای که اطراف دریاچه پریشان را جنگل های بلوط وبادام و داغداغان پوشانده و برعکس، تالاب ارژن با انبوهی از گیاهان نی و لویی پوشش داده شده که هریک زیستگاه های جانوری خود را دارد . این دو تالاب از سوی یونسکو نیز به عنوان ذخیره گاه زیست کره معرفی شده اند و هر دوی آنها نقش بسیار مهمی در حفظ ذخایر گیاهی و جانوری دارند. اما علی رغم همة این ارزش ها با انواع تهدید ها و تخریب ها همچون احداث راه ، احداث استخر های پرورش ماهی در کنار آن ، رها سازی گونه های غیر بومی توسط شیلات در داخل آن و ورود فاضلاب به داخل آن و... روبروست .

*- تالاب بین المللی هامون (استان سیستان و بلوچستان) این تالاب که پیش از این با مساحت حدود 40 هزار هکتار ، مجموعه آبی وسیعی با ویژگیهای اکولوژیکی بسیار غنی را تشکیل می داده است و برای معیشت مردم زابل از ارزش حیاتی بسیار زیادی برخوردار بود ، امروز تبدیل به بیابان ماسه ای شده است .

این دگر گونی تاسف بار، نتیجهء احداث "چاه نیمه" ها (که  "چاه نیمه"ء چهارم آن همین اواخر با حضور وزیر نیرو افتتاح شد)، کاهش "حق آبه" ایران از هیرمند و تشدید خشکسالی های منطقه بوده است.  

 

شبه جزیره میانکاله در استان مازندران

شبه جزیره میان‌ کاله شبه جزیره‌ ای است در منتهی الیه جنوب شرقی دریای خزر ، در دوازده کیلومتری شمال شهر بهشهر واقع در استان مازندران ایران . مساحت آن بیش از شصت ‌و هشت هزار هکتار و ارتفاع آن بین ۱۵ تا ۲۸ متر کمتر از سطح دریای آزاد است .

این شبه جزیره ، خلیج گرگان را از دریای خزر جدا می‌ کند . زمین ‌های شبه جزیره بوته ‌زار بلند هستند و از قدیم مرتع گاوداران بوده ‌است .

در نوک خاوری این شبه جزیره روستای آشوراده قرار دارد که دارای تأسیسات شیلاتی است . آشوراده در فاصله کم و در روبروی بندر ترکمن ( بندر شاه سابق ) واقع شده‌ است . این شبه جزیره از شمال به دریای خزر ، از شرق به آشوراده ، از جنوب به خلیج گرگان و از غرب به بندر جدید امیرآباد محصور است .

از روستاهای طول این شبه جزیره عبارت‌اند از : آشوراده ، میان‌قلعه ، قزل شمالی ، قزل‌ مهدی و قواسطل .
نام میان‌کاله دگرگون ‌شده نام میان‌ قلعه ‌است .

تالاب
تالاب میانکاله بخشی از این شبه جزیره ‌است و در سوی باختر آشوراده قرار دارد . این تالاب اولین تالاب بین ‌المللی ثبت شده در فهرست تالاب ‌های کنوانسیون رامسر است . در این تالاب که ۱۰۰ هزار هکتار مساحت دارد ۴۰ گونه پرنده زندگی می ‌کنند .

زمین ‌های آن مجموعه ‌ای از شن زارهای ساحلی ، اراضی باتلاقی ، آبگیر ها ، مرداب جنگلی با پوشش درختچه‌ های گز ، جنگل انارستان ، بوته‌ های تمشک و زمین ‌های پست و گره ‌افتاده هستند .

زندگی و گیاهی و جانوری
گونه‌ های گیاهی و جانوری تالاب و شبه جزیره :

گونه ‌های گیاهی :
انار ترش وحشی ، تمشک ، سازیل ، ازگیل ، داغداغان ، سیاه ‌تلو ، سپیدار ، علف شور ، جگن و علف هفت‌بند ،
گونه ‌های جانوری :
گرگ ، شغال ، روباره ، جوجه تیغی ، گربه وحشی ، خوک و خوک دریای خزر ، پرندگان فلامینگو ، دراج ( بومی ) ، شاهین ، بحری و زنگوله ‌بال ( مهاجر عبوری ) ، ورود پانصد هزار پرنده از سیبری ، ماهی ‌ها ( کپور ، کفال ، کلمه ، ماهی سفید ، سوف ، ماش و کاراس )
گونه‌ های جانوری کمیاب و در خطر انقراض میان‌ کاله عبارت ‌اند از : قوی فریاد کش ، پلیکان پاخاکستری ، فلامینگو ، اردک سرسفید ، عروس ‌غاز ، غاز پازرد ، طاووسک ، چنگر و مرگونس سفید . این جانوران در فهرست ممنوعیت تجارت جهانی پرندگان در معرض خطر قرار گرفته‌ اند .
میان ‌کاله از مکان‌ های مناسب برای پرنده‌ نگری است .
این منطقه از جمله ذخایر بیوسفر ۹ گانه ایران است . که بخاطر ویژگی های خود در هشتمین برنامه انسان و کره مسکون سازمان ملل متحد به ثبت رسیده و در شبکه ذخیره گاهای جهانی جای گرفته و منطقه از هر گونه فعالیت غیر مرتبط انسانی باید حفاظت شود .
اسب یکی از چهار پایان بومی منطقه که بصورت وحشی در میانکاله به چشم می خورد .

میانکاله به دلیل برخورداری از تنوع اکوسیستمی یکی از مکان‌ های مهم ‌برای تخم ریزی ، رشد آبزیان و نیز مکانی مناسب برای زادآوری ، مهاجرت و زمستان گذرانی پرندگان مهاجر در خاورمیانه و غرب آسیا است .

اردک سر سبز
مشخصات :
این پرنده ، 57 سانتیمتر طول دارد و از اردک های نسبتاً روی اب چر است . پرنده نر ، به واسطه سرِ سبز براق و منقار روشن مایل به قهوه ای ، به آسانی از پرنده ماده و سایر اردک ها ، تمیز داده می شود . بدن ، خاکستری رنگ و سینه قهوه ای بلوطی است . پرنده ماده ، به طور کامل ، قهوه ای مایل به خاکستری لکه لکه ای است اما زیر تنه نر سفید است و طوق سفید رنگی در گردنش دیده می شود . آینه بالی ، در هر دو جنس ،بنفش با حاشیه سفید است . در فصل تولید مثل ، پرنده نر به ماده شباهت می یابد ، با این تفاوت ، که منقارش سبز مایل به زرد است . این پرنده ، ناگهانی و به طور عمودی از سطح آب به پرواز در می آید .
صدا :
این پرنده ، عمدتاً ساکت است ، اما پرنده نر ، صدای آرامی دارد که از بینی شنیده می شود و هنگام نمایش های جنسی صدای ضعیف و و کشیده صوت مانند ی شبیه به به گوش می رسد . صدای پرنده ماده شبیه ((غار غار )) شنیده می شود .
زیستگاه :
این پرنده ، عمدتاً در مناطق تالابی ، نیزارها ، سواحل دریا و مصب ها به سر برده و روی زمین ، لابلای علف ها یا در میان درختان آشیانه می سازد . در ایران ، زمستان ها ، به وفور دیده می شود ، اما به تعداد اندک ، تولید مثل می کند .
حفاظت :
به سبب علاقه بیش از حد شکارچیان به شکار سر سبز ، به واسطه گوشت مطبوعش ، باید با جدیت از شکار بی رویه این پرنده جلوگیری به عمل آید .
پراکندگی در میانکاله :
این پرنده در زمستان به تعداد خیلی زیاد به همراه اردک سر هنایی ،اردک تاجدار در میانکاله و تالاب لپوی زاغمرز و پرورش ماهی های اطراف میانکاله دیده می شود .
تهدیدها درمنطقه :
تالاب بین المللی لپوی زاغمرز یکی از تالاب های است که این پرنده در زمستان به صورت خیلی زیاد در آن دیده می شود . این تالاب که از سال 1358 به عنوان تالاب بین المللی در فهرست کنوانسیون بین المللی رامسر ثبت شده در حال حاضر بواسطه دخالت خیلی زیاد بشر بشدت در معرض نابودی قرار گرفته است .



حفره ای بزرگ در لایه اوزن در قطب شمال

دانشمندان از وجود حفره ای بزرگ در قطب شمال خبر دادند که از نظر اندازه ، با حفره ایجاد شده در قطب جنوب برابری می کند.

دانشمندان می گویند این حفره که اوایل سال ایجاد شده است پنج برابر مساحت آلمان را دارد و می تواند به صورت بالقوه، مردم اروپای شرقی، روسیه و مغولستان را در معرض میزان بیشتری از اشعه ماورای بنفش قرار دهد.

دانشمندان معتقدند، مواد شیمیایی تخریب کننده لایه اوزون، همچنان وجود دارند.

همچنین چهار ماه گذشته، این منطقه بسیار سرد بود و این به واکنش های شیمیایی و شروع تخریب لایه اوزون، منجر می شود.

با این حال گفته می شود تا ماه فوریه که اشعه خورشیدی در روسیه به صورت چشمگیر، وجود خواهد داشت، کسی در این کشور از این مساله آسیب چندانی نبیند.

به نظر می رسد آسیب پذیری استرالیایی ها در جنوب زمین به مراتب بیشتر از آسیب پذیری روس ها در نیمکره شمالی باشد.
گزارش ها حاکی است آسیب دیدگی و سوراخ لایه اوزون برفراز قطب شمال به بالاترین حد خود رسیده است. دانشمندان و محققان در گزارش خود اعلام کردند ‌هم‌اکنون این ضایعه را می توان «یک سوراخ» نامید چرا که به شکل جدی لایه اوزون آسیب دیده است.

به گزارش «ساینس جورنال» در حدود فاصله ۲۰ کیلومتری بالاتر از سطح زمین حدود ۸۰ درصد از لایه اوزون از بین رفته است. این گزارش می‌گوید به دلیل هوای سرد و وجود مواد شیمیایی کلرین، ضایع شدن لایه اوزون تسریع داشته است.

این گزارش حاکی است در ماه آوریل، گزارشی از روند تخریب قطب شمال منتشر شده بود اما این نخستین باری است که تمامی داده‌های این تحقیق مورد کارشناسی و تحلیل قرار گرفته است.

میشل سانتی، از کارشناسان بررسی جوی ناسا می‌گوید: «اصولا فصل زمستان وقتی است که موقعیت جوی متفاوت و متنوعی در قطب شمال روی می‌دهد که برخی از این جریان‌های هوایی گرم و برخی سرد هستند. اما در چند دهه اخیر، اکثریت با جریان‌های سرد بود و این جریان‌های سرد هم بیشتر و هم سردتر شده‌اند.»

وی می افزاید: «با توجه به حضور این همه جریان سرد و حضور کلرین، انتظار می‌رود و پیش‌بینی فعلی این است که روند تخریب لایه اوزون بدتر از این هم بشود.»

میشل سانتی می‌گوید از ماه آوریل به بعد مدام جریان‌های سرد برفراز قطب شمال جریان داشته و گردبادهای قطبی هم این روند را تشدید کرده است.

مواد مخرب لایه اوزون بیشتر از ترکیبات «کلروفلوروکربن» هاست که در یک صد سال گذشته در ساخت مواد درون یخچال‌ها و فریزرها و کپسول‌های آتش‌نشانی به کار گرفته شده است. این گزارش حاکی است نخستین تحقیق لایه اوزون نشان داد که این مواد جزء مخربترین‌ها مواد روی لایه اوزون هستند و با فرا رسیدن موج هوای سرد بر فراز قطب شمال، این تخریب شدت می‌گیرد.

استفاده از این مواد در سال ۱۹۸۷ و در پی تصویب پروتکل مونترآل، ممنوع و محدود شد. لایه اوزون باعث جذب اشعه فرابنفش تشعشعات خورشیدی می‌شود. این اشعه ضایعات پوستی از جمله سرطان پوست را به همراه می‌آورد.

در مقابل این گزارش، دانشمندان و محققان دیگری از موسسه «تحقیقات آب و هوای قطبی» در تحقیق خود می‌گویند سوراخ لایه اوزون در ۱۰ سال آینده به تدریج رو به ترمیم خواهد رفت و اثرات پروتکل مونترآل مشخص خواهد شد.

از زمان آسیب لایه اوزون، سالانه درصد بروز تشعشع فرابنفش اشعه‌های خورشید در قطب شمال توسط ایستگاه‌های تحقیقاتی در اروپای شمالی و روسیه اندازه‌گیری می شود. گزارش‌های اخیر حاکی است وضعیت این اشعه نسبت به سال‌های قبل بیشتر شده ولی مشخص نیست که تاثیر مخرب آن بر انسان چقدر است.

این گزارش می‌گوید ترکیبات کلورین در یک صدسال گذشته در طبقات جوی نفوذ کرده و هنوز باعث خسارت می‌شود و شاید در نیمه قرن جاری، به تدریج اثرات ترمیمی لایه اوزون قابل رصد باشد.

تولید (ریزگرد) در کشور


ظهور پدیده گرد و غبار در آسمان ایران و ارتباط مستقیم این پدیده با تالاب خشک «هورالعظیم» باعث شد توجه کشورهای منطقه به یکباره متوجه وضعیت محیط زیست در کشور جنگزده عراق شود.

چرا که بسیاری از کارشناسان محیط زیست در روزهای گذشته منشاء گردوغبار هوای ایران را بستر خشک این تالاب دانستند.
هورالعظیم یکی از بزرگ‌ترین تالاب‌های جهان است که در فهرست تالاب‌های بین‌المللی رامسر نیز به ثبت رسیده است. وسعت این تالاب به حدی زیاد است که قسمتی از آن نیز در خاک ایران امتداد یافته و به نام تالاب شادگان در استان خوزستان شناخته می‌شود. اما همانند هورالعظیم، شادگان نیز در وضعیت مناسبی به‌سر نمی‌برد. به تعبیری می‌توان گفت که پس از هورالعظیم، شادگان هم با خطر خشک شدن و دامن زدن به پدیده گرد و غبار در آسمان کشور روبه‌رو است. با این حال توجه چندانی از سوی متولیان محیط زیست به این تالاب و تالاب‌های دیگر نمی‌شود و اکنون شمار زیادی از تالاب‌های بزرگ کشور در معرض خطر هستند. با وضع فعلی، به نظر می‌رسد که پس از عراق، ایران دومین منبع بالقوه برای تولید گرد و غبار در منطقه برای سال‌های آینده باشد؛ گرد و غباری که گوشه‌ای از اثرات خود را در هفته گذشته به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کشورمان تحمیل کرد.
صدام؛ مقصر اصلی
اسماعیل کهرم، متخصص محیط زیست درباره پیشینه تالاب هورالعظیم و ماجرای خشک شدن آن می‌گوید: «این تالاب باارزش بین دو رود دجله و فرات قرار داشت. در زمان جنگ، نیروهای ایرانی از طریق تالاب به وسیله قایق وارد خاک عراق می‌شدند و عملیات انجام می‌دادند. به همین خاطر صدام دستور داد دور تا دور تالاب را خاکریزی کنند و آن را مانند کاسه درآورند. سپس به وسیله پمپ‌هایی قوی آب تالاب را کشیدند و از طریق کانال‌هایی به رودخانه‌های دجله و فرات سرازیر کردند. به این ترتیب وسعت عظیمی از تالاب خشک شد.»
خشک شدن تالاب باعث شد خاک بستر آن در معرض جریان هوا قرار گیرد و به وسیله باد، به هوا بلند شود. خاک بستر تالاب‌ها از نوع دانه ریز است و به همین دلیل به آن «ریزگرد» نیز گفته می‌شود. ریزگردها بسیار سبک هستند و به‌راحتی در جریان هوا، جابه‌جا می‌شوند. کهرم ادامه می‌دهد: «در کنفرانسی که دو سال قبل در بغداد و با موضوع تالاب هورالعظیم برگزار شد، چنین روزهایی پیش‌بینی شده بود و از قبل می‌دانستیم که دیر یا زود گرد و غبار در آسمان ایران و کشورهای همسایه ظاهر می‌شود.» گذشته از اقدام صدام حسین، رودخانه‌هایی که پیش از این هورالعظیم را تغذیه می‌کردند هم‌اکنون به وسیله سدهایی در کشور ترکیه مسدود شده‌اند و اختصاص نیافتن حق آبه تالاب از سوی دولت ترکیه نیز به مشکلات هورالعظیم دامن زده و باعث شده تالاب دوباره احیا نشود. کهرم که منشاء اصلی گرد و خاک آسمان ایران را بستر خشک این تالاب می‌داند، درباره ماهیت این ریزگردها می‌گوید: «در بستر تالاب‌ها مواد کربن‌دار به صورت رها وجود دارند. مواد کربن‌دار حاصل تجزیه شاخ و برگ گیاهان در بستر تالاب است. این مواد بسیار سبک هستند و به راحتی توسط باد جابه‌جا می‌شوند. به همین دلیل غبار موجود در تهران و بقیه شهرها، متشکل از مواد کربنی و ریزگردها است.»
مهار گرد و غبار
ورود ریزگردها از کشور عراق، مقامات سازمان حفاظت محیط زیست ایران را راهی بغداد کرد تا از دولت نوری مالکی بخواهند اقدامی برای مهار گرد و غبار انجام دهد. پیش از این، دولت‌های ایران و امارات متحده عربی برای مهار گرد و خاک بیابان‌های عراق مشارکت داشتند و بودجه‌ای را برای این کار به دولت عراق اختصاص می‌دادند اما به دلیل ناآرامی و وضعیت نابسامان عراق، این مشارکت چند سالی متوقف شد.
مشارکت ایران و امارات شامل تامین بخشی از بودجه «مالچ‌پاشی» در بیابان‌های عراق بود. مالچ ماده‌ای از مشتقات نفت خام است که مخلوط آن با خاک رس و آب برای مهار ماسه‌های روان و ریزگردهای بیابانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. پاشیدن این ماده روی خاک باعث چسبندگی و سنگینی خاک می‌شود و از بروز پدیده گرد و غبار و همچنین پیشروی بیابان‌ها جلوگیری می‌کند.
اما مالچ‌پاشی، مخالفانی دارد. متخصصان علوم مرتبط با بیابان و مناطق خشک معتقدند به دلیل آنکه مالچ پاشیده‌شده بر خاک از مشتقات نفت است، به محیط زیست صدمه وارد می‌کند. کهرم از اثرات مالچ‌پاشی در بستر خشک هورالعظیم می‌گوید: «این کار خاک و گیاهان منطقه را مسموم می‌کند و اگر تالاب دوباره احیا شود، مواد نفتی باعث مسمومیت آب نیز می‌شود. مالچ‌پاشی به‌عنوان دارویی مسکن است که برای مناطق وسیع کاربرد ندارد. کار اساسی برای مهار گرد و غبار، گسترش بوته و درختکاری است.»
یکی از توافقات اجلاس عراق، انتقال تجربه بوته‌کاری و درختکاری برای تثبیت خاک و جلوگیری از پیشروی بیابان است.
محمدباقر نبوی، معاون محیط دریایی سازمان حفاظت محیط زیست که به همراه واعظ‌جوادی، عازم عراق شده بود می‌گوید: «مقرر شد مقامات عراقی در مردادماه برای انتقال تجربه مهار بیابان به ایران سفر کنند. ما تجربیات خوبی داریم و تاکنون موفق شده‌ایم در کشور بیش از دو میلیون و ۲۰۰ هزار هکتار بیابان را کنترل کنیم.» اما از سوی دیگر برخی از کارشناسان تکرار این اقدام برای بستر هورالعظیم را جایز نمی‌دانند چرا که معتقدند در صورت احیای تالاب، درخت‌ها و بوته‌های کاشته شده، اکوسیستم تالابی هورالعظیم را برهم می‌زنند. محمد درویش، عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع می‌گوید: «بوته‌کاری در بستر هورالعظیم کاری اشتباه است چون این زمین‌های خشک بستر تالاب هستند و با این کار بستر تالاب از بین می‌رود و اکوسیستم تغییر می‌کند. به جای این کار باید تلاش کرد ترکیه حق‌آبه هورالعظیم را تامین کند تا تالاب احیا شود.» این پژوهشگر در حوزه بیابان و مناطق خشک در گفته‌هایش به «چشمه‌های تولید گرد و خاک» اشاره می‌کند: «بوته‌کاری و ایجاد فضای سبز با گیاهان سازگار فقط در چشمه‌های تولید گرد و غبار توصیه می‌شود.»
او در توضیح چشمه‌های گرد و غبار می‌گوید: «در نزدیکی مرز عراق و سوریه، منطقه‌ای وجود دارد که محل رزمایش‌های نظامی عراق است. معاون سازمان محیط زیست عراق هم گفته بود این منطقه محل عبور تانک‌های ارتش است. لایه‌ای از خاک این محل به دلیل عبور تانک و انفجارهای متعدد فرسوده شده که با کوچک‌ترین نسیمی به هوا بلند می‌شود. دولت عراق هم چند سالی است این منطقه را مالچ‌پاشی نکرده و گرد و خاک آن به هوا بلند شده است.»
درویش معتقد است چشمه‌های گرد و خاک از عوامل اصلی ایجاد پدیده گرد و غبار در آسمان هستند و می‌افزاید: «چشمه‌های گرد و غبار باید به هر قیمتی که شده مهار شوند. چه از طریق مالچ‌پاشی و چه از طریق بوته‌کاری و درختکاری. با مهار این چشمه‌ها گرد و غبار به میزان زیادی کاهش می‌یابد.»
چشمه‌های گرد و خاک جدید
با وجود اینکه فرسایش خاک و خشک شدن تالاب در عراق بیشترین آسیب را در بین کشورهای منطقه به ایران وارد کرده است اما تالاب‌های ایران هم در وضعیت مناسبی قرار ندارند. به‌علاوه آمارها نشان می‌دهد میزان فرسایش خاک در کشور ما نیز بسیار بالا است به‌طوری که پرویز گرشاسبی، مدیرکل دفتر حفاظت خاک و کنترل فرسایش سازمان جنگل‌ها و مراتع چندی پیش اعلام کرده بود: «براساس آخرین اطلاعات، میزان فرسایش خاک در فلات ایران ۱۵ تن در هکتار است. در حالی که در اروپا فرسایش خاک یک‌چهارم این میزان است.» از دست رفتن پوشش گیاهی، اجرا نشدن طرح‌های آبخیزداری، ساخت و سازهای متعدد در مناطق طبیعی و فرسایش از طریق باد، مهم‌ترین دلایل از دست رفتن خاک در ایران است.
علاوه بر این وضعیت تالاب‌های کشور نیز نامطلوب است. از میان ۲۲ تالاب ایرانی ثبت‌شده در فهرست رامسر، هم‌اکنون هفت تالاب در فهرست تالاب‌های در معرض خطر (مونترو) قرار دارند که مهم‌ترین آنها تالاب‌های انزلی، شادگان و ‌هامون هستند. این آمار تنها مربوط به تالاب‌های ثبت‌شده در فهرست رامسر است و بسیاری از تالاب‌های کشور که هنوز در این فهرست به ثبت نرسیده‌اند نیز در شرایط خطرناکی قرار دارند.
هامون تکرار هورالعظیم
در این میان تالاب ‌هامون به‌دلیل قطع آب رود هیرمند و احداث سد روی این رودخانه توسط دولت افغانستان به‌طور کلی خشک شده است. جدا از تغییرات اقلیمی و اکوسیستمی در استان سیستان و بلوچستان، خشک شدن‌ هامون اثرات مخربی بر حیات اجتماعی منطقه گذاشته است. چراکه عمده فعالیت مردم منطقه در زمان پرآبی ‌هامون، کشاورزی بوده است. گندم سیستانی که از اصیل‌ترین نژادهای گندم در سراسر جهان به حساب می‌آید، در این استان کشت می‌شد که با خشک شدن‌ هامون کشت گندم و سایر محصولات کشاورزی و همچنین صنایع وابسته به آن در سیستان و بلوچستان متوقف شد. علاوه بر این برابر آمارهای منتشر شده از سوی سازمان شیلات در دهه ۱۳۷۰ در روستاهای اطراف تالاب ‌هامون بیش از ۱۲ هزار نفر صیاد زندگی می‌کردند که این افراد در مدت ۱۰ ساله خشک شدن ‌هامون بیکار هستند و یا به مشاغل کاذب روی آروده‌اند. در اطراف هورالعظیم نیز، جامعه‌ای چهار هزار نفری می‌زیستند که به نوشته National Geographic بازماندگان قدیمی‌ترین تمدن‌های روی زمین بودند. به گفته کهرم، مردم این تمدن پس از خشک شدن هورالعظیم، از این منطقه «آواره» شدند. اما از سوی دیگر، بستر خشک ‌هامون باعث شده تا بادهای مشهور سیستان، موسوم به «بادهای ۱۲۰ روزه» به توفان‌های گرد و غبار تبدیل شوند. این بادها که از سوی اقیانوس هند می‌وزند از اردیبهشت‌ماه آغاز می‌شوند که در سال‌های اخیر باعث اختلال در شبکه راه‌های استان و پروازهای منطقه شده‌اند.
سه سال قبل میزان بارندگی‌ها در حدی بود که قسمتی از تالاب دوباره پرآب شد اما این پرآبی دوام چندانی نداشت و هم‌اکنون تالاب به وضع سابق بازگشته است. کهرم می‌گوید: «وقتی تالاب خشک می‌شود زمین ترک برمی‌دارد. به همین خاطر برای حیات مجدد آن به دو برابر حجم آب اولیه احتیاج است.»
هرچند که خشک شدن تالاب ‌هامون دلیلی خارج از اختیارات دولت ایران دارد اما در برخی موارد تصمیم‌گیری دولت‌ها در بخش توسعه باعث به خطر افتادن و خشک شدن تعداد زیادی از تالاب‌های کشور شده است. احداث سدهای متعدد روی بسیاری از رودخانه‌های کشور، بخش عمده‌ای از تالاب‌های کشور را به سرنوشت تالاب‌ هامون نزدیک کرده است. خشک شدن تدریجی دریاچه ارومیه نتیجه احداث ۱۴ سد در حوضه آبریز این تالاب بین‌المللی است. هم‌اکنون نواری سفیدرنگ از نمک به قطر پنج کیلومتر پیرامون دریاچه ارومیه ظاهر شده است و کارشناسان تخمین زده‌اند که با ادامه این روند مرگ قطعی بزرگ‌ترین دریاچه آب شور داخلی ایران در ۲۰ سال آینده رقم خواهد خورد. علاوه بر این تالاب‌های بین‌المللی بختگان، گاوخونی و پریشان نیز از احداث سدها آسیب دیده‌اند. هم‌اکنون هر سه این تالاب‌ها در فهرست تالاب‌های در خطر قرار گرفته‌اند.
از آنجا که تالاب‌های بختگان و ارومیه جزء تالاب‌های شور کشور هستند، خشک شدن آنها تبعات سنگین‌تری دارد. چرا که نمک باقیمانده در بستر خشک این تالاب‌ها، توسط باد جابه‌جا می‌شود و بروز پدیده گرد و غبار با این منشاء خطرات جدی‌تری را برای انسان در پی دارد. به علاوه پراکنده شدن نمک در زمین‌های اطراف باعث شوری خاک شده و کشاورزی و مراتع این مناطق را نابود خواهد کرد.


تالاب‌ها درمعرض تبدیل شدن به کانون ریزگرد


اسدالله افلاکی: سازمان محیط‌زیست به‌عنوان یکی از دو متولی اصلی حفاظت آب و خاک در مهار پدیده ریزگرد می‌تواند نقشی کارساز ایفا کند.


گرچه این پدیده بیشتر در شمار وظایف معاون انسانی این سازمان قرار دارد اما به دو دلیل به سراغ معاون طبیعی سازمان حفاظت محیط‌زیست رفتیم؛ نخست اینکه معاون انسانی سازمان محیط‌زیست، کمتر تن به مصاحبه می‌دهد و از زمانی که بر این مسند تکیه زده به‌ندرت در مقابل رسانه‌ها نمایان شده است.

دوم آنکه برخی کارشناسان، تالاب‌های خشک شده را منشأ داخلی ریزگرد‌ها معرفی می‌کنند. حتی این فرضیه مطرح است که بیش از 90 درصد ریزگردها منشأ داخلی دارند ؛ دراین میان از تالاب هورالعظیم به‌عنوان کانون اصلی ریزگرد نام برده می‌شود.

اما محمدباقر صدوق، معاون طبیعی محیط‌زیست گرچه هورالعظیم را در ایجاد ریزگرد مؤثر می‌داند اما تأکید می‌کند: براساس اطلاعات و سوابق مربوط به پیشینه ریزگرد که یک دوره زمانی 15 ساله از سال 73 تاکنون را شامل می‌شود، نمی‌توان درصد مشخصی برای منشأ داخلی و خارجی ریزگرد اعلام کرد اما آنچه مسلم است بخش عمده ریزگردها از کشورهای خارجی سرچشمه می‌گیرد.

صدوق با تأکید براینکه هورالعظیم یکی از عمده‌ترین کانون‌های ریزگرد است، می‌گوید: در زمان صدام، بخشی از اراضی این تالاب با ایجاد نهری بین دجله وفرات زهکشی و تبدیل به اراضی کشاورزی شد، بخشی از ریزگرد‌ها ناشی از همین تغییر کاربری اراضی تالابی است. وی می‌افزاید: منشأ ریزگردها تنها به هورالعظیم که بخشی از آن در خوزستان و بخشی در جنوب کشورعراق واقع شده محدود نمی‌شود بلکه بخش عمده ریزگردها از اردن، سوریه و عربستان وارد کشور می‌شود.

صدوق با اشاره به وضعیت بحرانی تالاب‌ها تصریح می‌کند: چنانچه برای بهبود شرایط ناگوار تالاب‌های کشور چاره‌اندیشی نشود در آینده نزدیک این تالاب‌ها به کانون‌های ریزگرد تبدیل خواهند شد. برای نمونه در حال حاضر دریاچه ارومیه به‌دلیل کم آبی وضعیت بسیار نامطلوبی دارد و بخش قابل توجهی از اراضی تالابی آن خشک شده است در نتیجه با وزش هر بادی مقدار زیادی نمک از این اراضی جدا و در مزارع و شهرهای اطراف پخش می‌شود که اثرات سوئی بر زندگی مردم و اراضی کشاورزی منطقه دارد.

هامون هم وضعیتی مشابه دارد. تالاب‌های بختگان، طشک و گاوخونی هم خشک شده‌اند. صدوق تأمین حقابه تالاب‌ها را مهم‌ترین راهکار برای احیای مجدد زیستبوم‌های تالابی عنوان می‌کند و می‌افزاید: مشکلی که درکشورما وجود دارد بخشی‌نگری در اجرای طرح‌های عمرانی از جمله احداث سدهاست.

در نتیجه به‌رغم مزایایی که این سازه‌های عظیم آبی به‌خصوص در زمینه کنترل آب‌های سطحی دارند اما بی‌توجهی به مسائل زیست‌محیطی در مکان‌یابی و اجرای این سازه‌ها، سبب شده تا تأثیرات نامطلوبی بر طبیعت داشته باشند. صدوق می‌گوید: وضعیت ناگواردریاچه ارومیه ناشی از همین طرز نگاه در سدسازی است گرچه وزارت نیرو اعلام کرده 67 درصد خشکی این دریاچه به خاطر خشکسالی است و سهم سدهای بالادست در ایجاد وضعیت بحرانی ارومیه فقط 5 درصد است.

اما این آمار که مشخص نیست براساس چه پارامترهایی اعلام شده به هیچ عنوان برای سازمان محیط‌زیست قابل‌قبول نیست.وی درخصوص اقدامات سازمان محیط‌زیست برای مقابله با پدیده ریزگرد می‌گوید: با توجه به اینکه منشأ اصلی این ریزگردها در کشورهای دیگر قرار دارد سازمان محیط‌زیست برای دستیابی به سازوکاری مناسب با مراجع مسئول در سوریه، عراق و ترکیه تفاهمنامه‌هایی را امضا کرده و تلاش می‌کند تا براساس این تفاهمنامه‌ها برای مهار ریزگرد اقدام کند اما زمانی اقدامات سازمان محیط‌زیست می‌تواند به نتیجه برسد که کشورهای مذکور در این زمینه همکاری کنند.


منبع : همشهری آنلاین و فرهیختگان آنلاین


پازن

مهارت پازن‌ها در بالارفتن از صخره‌های صعب‌العبور بسیار شگفت‌انگیز است. به همین سبب، به آن‌ها سلطان صخره‌ها نام داده‌اند. پازن‌های نر، که کل نامیده می‌شوند، با شاخ‌های بلند شمشیرمانند و ریش سیاه‌رنگ خود چهره‌ای بسیار آشنا دارند.


                                              پازن در یک نگاه  


نام فارسی:   کل (نر) و بز (ماده) / پازن / بز کوهی

نام انگلیسی:   Wild Goat

نام علمی:   Capra aegagrus  

خانواده:   خانواده‌ی گاوسانان (Bovidae)  


جمعیت:   نامعلوم 


پراکنش:
در پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، ترکیه، یونان و قفقاز دیده می‌شود. در ایران در تمام نقاط به‌جز مناطق کویری مرکزی پراکنده است.


زیست‌گاه:
پازن‌ها در مناطق کوهستانی و صخره‌ای (تا ارتفاعات 4هزار متری) زندگی می‌کنند.


اندازه:
طول بدن پازن 120 تا 160 سانتی‌متر، طول دمش 12 تا 15 سانتی‌متر، ارتفاع بدنش 65 تا 95 سانتی‌متر، وزن نرها 70 تا 120 کیلوگرم و وزن ماده‌ها 50 تا 55 کیلوگرم است. 


ریخت‌شناسی:
جثه‌ای تنومند، دمی سیاه و پاهایی کوتاه دارد. نرها، شاخ‌های گره‌دار و بلندی دارند که طول آن‌ها به 150 سانتی‌متر می‌رسد. اما شاخ ماده‌ها بسیار کوتاه‌تر است. نرها دارای ریش بلند و سیاه‌رنگ و نوار تیره‌ای روی پشت و شانه هستند که در ناحیه‌ی سینه پهن می‌شود و به صورت طوق درمی‌آید. رنگ بدن با بالارفتن سن تغییر می‌کند. جوان‌ها بدنی مایل به خاکستری دارند و بالغ‌ها در زمستان کرم‌رنگ هستند.


رژیم غذایی:
پازن‌ها از علوفه و بوته‌ها تغذیه می‌کنند.


زادآوری:
جفت‌گیری کل و بز در پاییز صورت می‌گیرد و نوزادان 160 روز بعد به‌دنیا می‌آیند.


وضعیت حفاظتی گونه:
جمعیت این گونه در اکثر نقاط کشور رو به کاهش است.


                                           نقشه‌ی پراکندگی در ایران:  




اجداد بزهای اهلی

نام دیگر کل و بز «پازن» است. هنگام پریدن و بالارفتن پازن‌ها از صخره‌ها، با برخورد پاهایشان به هم و به صخره‌ها، صدا ایجاد می‌شود. به همین سبب، به آن‌ها پازَن می‌گویند. کل‌ها و بزها از اجداد بزهای اهلی هستند و می‌توانند با آن‌ها جفت‌گیری کنند. اما تفاوت‌های مشخصی مانند شاخ‌های بلند و شمشیرمانند، آن‌ها را از بزهای اهلی جدا می‌کند.

سلطان صخره‌ها!

کل و بز سلطان صخره‌ها هستند. تقریباً هیچ حیوان دیگری نمی‌تواند مثل آن‌ها روی صخره‌ها حرکت کند و پایین نیفتد. بدن این جانوران طوری شکل گرفته است که به راحتی می‌توانند از صخره‌های صعب‌العبور بالا بروند. پاهای کوتاه، سنگین بودن قسمت جلویی بدن و ساختمان خاص سم‌ها باعث می‌شود پازن‌ها در هنگام بالارفتن و پریدن روی صخره‌ها، به‌خوبی تعادل خود را حفظ کنند و به‌راحتی چهاردست‌وپا روی یک نقطه به اندازه‌ی یک سکه‌ی 10 تومانی بایستند و نیفتند!


 شاخ همه‌کاره! 

شاخ در پازن‌های نر و ماده متفاوت است. نرها که کَل نامیده می‌شوند دارای شاخ‌های بلندی هستند. این شاخ‌های گره‌دار، بلند و زیبای کل‌ها، که مانند شمشیر به طرف عقب بدن متمایل شده‌، به صورت نیم‌دایره است و سبب می‌شود اگر زمانی این جانوران از صخره‌ پرت شوند، روی آن غلت بزنند و جان خود را نجات دهند. ماده‌ها نیز دارای شاخ‌هایی بسیار ساده و کوتاه هستند. رشد شاخ در سال‌های اولیه‌ی زندگی پازن‌ها زیاد است ولی با افزایش سن و معمولاً بعد از 7 سالگی رشد شاخ کم می‌شود. هم‌چنین شاخ‌ها در زمستان رشد نمی‌کنند ولی گره‌ها بزرگ می‌شوند. شاخ‌ها وسیله‌ی دفاعی کل‌ها در هنگام جفت‌گیری هستند. در این فصل، نرها برای به‌دست آوردن ماده‌ها با هم به‌سختی‌ جدال می‌کنند. ضرباتی که این حیوانات در هنگام جنگیدن با شاخ‌هایشان به هم می‌زنند، معمولاً در طول 3/1 نخستین از سطوح جلویی شاخ‌ها وارد می‌شود.

تشخیص سن از روی شاخ

سن پازن‌های نر را می‌توان از روی شاخ‌ آن‌ها تشخیص داد. هر سالی که از سن پازن‌ها بگذرد، بر طول شاخ و قطر آن‌ افزوده می‌شود و بر اثر این رشد، روی شاخ‌ها برجستگی‌های مشخصی باقی می‌ماند که به آن‌ها «گره» می‌گویند. با شمردن این گره‌ها، می‌توان سن پازن‌ها را حدس زد. رشد شاخ در سال‌های اولیه زیاد است؛ ولی معمولاً از 7 سالگی به بعد کم می‌شود. رشد این شاخ‌ها در زمستان تقریباً متوقف می‌شود؛ ولی گره‌ها رشد می‌کنند و بزرگ می‌شوند.

پازن و شکارچیان

کل‌ها و بزها با جثه‌‌‌ی نسبتاً بزرگ، یکی از جانوران مورد علاقه‌ی شکارچیان هستند؛ تا جایی که تعداد آن‌ها مانند بقیه‌ی سم‌داران ایران، در حال کم شدن است. وابستگی پازن‌ها به صخره‌ها و مشخص بودن محل زیست محدود آن‌ها، باعث شده است شکارچیان به‌راحتی آن‌ها را پیدا و شکار کنند. هرچه پازن‌ها در مناطق صخره‌ای قادر به فرار و حرکت سریع هستند، در مناطق صاف، بی‌دفاع می‌شوند. .


برخی شکارچیان از این خصوصیت استفاده می‌کنند و با رَم دادن آن‌ها به دشت، به شکار این جانوران می‌پردازند. یکی دیگر از خصوصیات پازن‌ها، که باعث از بین رفتن آن‌ها می‌شود، این است که هنگام فرار گاهی می‌ایستند و به پشت سر خود نگاه می‌کنند. این کار به شکارچیان فرصت خوبی می‌دهد تا آن‌ها را شکار کنند


مهاجرت سالانه 

با آن‌که پازن‌ها در مناطق کوهستانی زندگی می‌کنند، مهاجرت سالانه‌ی منظمی دارند و در فصل‌های متفاوت می‌توان آن‌ها را در ارتفاعات گوناگونی دید. با فرارسیدن زمستان، گله‌ها به طرف دامنه‌های پایین کوه می‌روند که برف ندارد و در آن‌جا از بوته‌ها تغذیه می‌کنند. با گرم شدن هوا، به سمت ارتفاعات حرکت و از گیاهان سبز و تازه تغذیه می‌کنند.

ساعت کاری پازن‌ها

کل و بز روزگرد هستند، ولی گاهی شب‌ها نیز به چرا می‌پردازند. روزگرد بودن بدین معنی است که بیش‌ترین فعالیت آنان در ساعات اولیه‌ی صبح، قبل و بعد از طلوع صورت می‌گیرد. اواسط روز بیش‌تر می‌توان آن‌ها را به صورت نیمه خواب و درحال استراحت دید و پس از غروب آفتاب مجدداً شروع به تغذیه می‌کنند. ظاهراً با کاهش دما و بارش برف این روند تغییر کرده و کل و بز در اواسط روز (ظهرها) غذا می‌خورند و بقیه روز را به استراحت می‌پردازند.


وقت غذاست ...

کل و بزها از علوفه، بوته‌ها و برگ درختان تغذیه می‌کنند. علاوه بر گیاهان علفی و بوته‌ای کل و بزها از شاخ و برگ درختان و درختچه‌هایی نظیر ارس و بادام کوهی نیز استفاده می‌کنند. علاوه بر آن‌که بزها نسبت به کل‌ها مواد مغذی‌تری را می‌خورند، زمان بیش‌تری را نیز در حال چرا و خوردن غذا هستند. چون آنان احتیاج به انرژی زیادی در طول فصل زایمان و شیردهی دارند. از آن‌جا که جرم بدن نرها بیش‌تر است، نرها باید بتوانند با جذب بیش‌تر مواد مغذی، کمتر خوردن را جبران کنند.

نقش پازن در طبیعت

کل‌ها و بزها طعمه‌های بسیار مناسبی برای گوشت‌خواران به‌شمار می‌روند و اگر جمعیت آن‌ها کم شود، نسل گوشت‌خواران منقرض خواهد شد.


منبع:
کتاب حیات وحش ایران ـ نشر طلایی